اعتدال: در هر عملی که ما در طول شبانه روز انجام میدهیم پیشفرضهای بسیاری وجود دارد. وقتی این اعمال در یک راستا پیش رود و یک سازمان را با اهداف مشخص شکل دهد، این پیشفرضها نیز بیشتر و بیشتر میشود. پیشفرضهایی فلسفی و بنیادین که به طور همه جانبه و عمیق دربارۀ یک مسئله بحث میکند، تمام زوایای آن را در نظر میگیرد و بایدهای آن را مشخص میکند. برای انجام یک عمل، اگر به این پیشفرضها فکر نشود و در یک فضای دیالکتیکی به بحث دربارۀ آن پرداخته نشود، میشود کاری که خوب است اما نتیجۀ خوبی ندارد.
«بنیاد ملی نخبگان» یک سازمان است که پیشفرضهای فلسفی زیادی در درون خود دارد. پیشفرضهایی که اگر دربارۀ آنها به خوبی اندیشیده نشود، گزارههایی همچنان در ابهام میماند؛ گزارههایی در طول زمان تغییر میکند و مفهوم واژگانی خود را از دست میدهد. این مسئله باعث میشود، بعد از گذر سالها، سازمان از اهداف اولیۀ خود دور شود و به سمتی رود که کارایی لازم را نداشته و به نتایج مطلوب نرسد. یکی از این پیشفرضها قائل بودن به «نخبهگرایی» است. اینکه ما اعتقاد داشته باشیم که برای پیشرفت یک جامعه، باید نخبگانی باشند که مانند چرخهای یک اتوموبیل، آن را به پیش برند و مانند رهبر برای افراد دیگر عمل کنند و با مدیریت نیروهای انسانی بخشی از علم را جلو بیندازند.
این دیدگاه مخالفانی جدی دارد. به عنوان مثال سیاستمداران ژاپنی از آن جمله اند. سیاستمداران کشور ژاپن اساسا بر عدالتی همهجانبه و برای همۀ افراد تاکید میکنند. نظام آموزش و پرورش رسمی ژاپن، از ابتدا هیچ کودکی را از بقیه جدا نمیکند و در بعضی موارد حتی کودکان معلول را نیز در کنار کودکان دیگر مینشاند تا همۀ آنها با استعدادهای متفاوت با هم بالیده شوند و رشد کنند. در ژاپن جدا شدن یک عده و پرداخت پول توجیبی ماهیانه، عدالت آموزشی و اجتماعی نیست؛ بلکه قرار گرفتن همۀ افراد در یک زمینه، در کنار توجه به تفاوتهای فردی مد نظر نظام آموزش و پرورش است.
به نظر نگارنده با توجه به وضعیت فعلی نظام آموزش و پرورش رسمی در ایران و نواقصی که در این نظام حتی در سطح کمی وجود دارد؛ با توجه به اینکه هنوز بعضی از روستاهای ما دبیرستان ندارند، نمیتوان دم از عدالت آموزشی ژاپنی زد. تا زمانیکه زیرساختهای نظام آموزشی به درستی توزیع نشده است، نباید انتظار عدالتی همه جانبه داشت. از طرفی با توجه به نیاز کشور به پیشرفت و فشارهای خارجی و تحریمهای اقتصادی؛ نخبهگرایی راهحلی میان مدت است. اما باید توجه داشت که قائل بودن به نخبهگرایی یک هدف بلند مدت نیست بلکه راهی است برای رسیدن به آرمانی که در آن همۀ کودکان از سطح بالایی از امکانات آموزشی برخوردار باشند. خصوصا با توجه به تاکیدات رهبر انقلاب در این رابطه نباید گمان شود که نخبهگرایی هدفی فرازمانی و فرامکانی است. بلکه نظام آموزش و پرورش باید به سمتی پیش رود که زیرساختهای مناسب برای آموزش چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی را فراهم کند. بنابراین اختصاص بودجه به بنیاد ملی نخبگان نیز باید با توجه به این مسئله صورت گیرد و میان مدت بودن این سازمان در نظر گرفته شود.
پیشفرض بعدی این است که اساسا نخبه کیست؟ یکی از علومی که به تبیین مفهوم استثنایی یا استعداد برتر میپردازد، روانشناسی پرورشی است. این حوزه از علم روانشناسی به تعریف استعداد و هوش و بااستعداد و باهوش اقدام میکند. متاسفانه در این تعاریف، نقطه نظر مشترکی وجود ندارد. بعضی نظریات آزمونهای هوش را رد میکند، برخی بر خلاقیت تاکید و برخی هوش هیجانی را پر رنگ میکند. در اینجا سوال این است که تعریف بنیاد ملی نخبگان از نخبه چیست؟ آیا این تعریف می تواند نمونۀ واقعی از آنچه مدنظر است را شامل شود؟ آیا نظام جمهوری اسلامی به رتبههای زیر صد کنکور نیاز دارد؟ آن هم کنکوری که در عادلانه بودن یا نبودن آن حرفها زدهاند؟ کنکوری که پژوهشهای مختلف ثابت کرده است که پایگاه اجتماعی افراد قبول شده، از طبقات بالای جامعه است؟ آن هم رتبههایی که با مدارس خاص و کلاس کنکور و تست و قوت در زبان انگلیسی، به اینجا رسیدهاند؟ سوال مهم این است که آیا اساسا این نخبگان میتوانند دردی از این نظام بردارند؟ اینهایی که بیشترشان در دانشگاههای برتری چون شریف و تهران درس میخوانند که بتوانند بعد از لیسانس از مملکت بگریزند و فقط پول بیتالمال را در این دوران، ماهانه دریافت نمایند؟
پیشفرض دیگر این است که آیا نخبه را باید شناسایی کرد یا پرورش داد یا هر دو؟ که البته پاسخ به این سوال هم ربط مستقیمی به تعریف ما از نخبه و با استعداد دارد. در میان نظریات گوناگونی که در بارۀ هوش و استعداد وجود دارد، تعریفی متفاوت از استعداد نیز بیان میشود. اینکه استعداد با انتخاب عقلانی و در شرایط سخت بروز میکند. بعضی از استعدادها، هیچ بروزی در میان افراد ندارد؛ وقتی فردی انتخابی عقلانی کرد و حتی آن انتخاب، او را به شرایطی بسیار سخت رساند، استعدادهایش بروز میکند. این افراد با استعداد را میتوان در هشت سال دفاع مقدس بسیار دید. افرادی با روحیات لطیف که با انتخابی عقلانی به جبهه رفتند و شرایط سخت را تحمل کردند و فرماندهانی بزرگ شدند. بعضی از این فرماندهان قبل از جنگ اصلا شبیه افراد نظامی با روحیات خشک نبودهاند. آنها دفاع از کشور و عمل به دستور رهبرشان را انتخاب کردند و استعدادهایشان در این شرایط بروز کرد. به نظر می رسد کشور به جوانانی احتیاج دارد که با انتخاب عقلانی و شور انقلابی با توانایی بالاتر از متوسط، حاضر باشند روح و جان و مال خود را برای نظام جمهوری اسلامی و برای پیشرفت ایران بگذارند. به نظر من این فرمولی است که میتوان با آن، جوانان با استعداد را پیدا کرد. شناسایی جوانان با استعداد باید در کنار پرورش آنها باشد. آن کسی باید از این سد گذر کند که سختی بکشد. بنیاد ملی نخبگان به جای آنکه برای شناسایی افراد با استعداد از آزمون و تست و کنکور کمک بگیرد باید شرایط سختی را فراهم کند مانند جنگ؛ که هر کسی نتواند به راحتی وارد آن شود. فقط کسی آن را انتخاب کند که برای اهداف نظام و انقلاب اسلامی جان بدهد. شناسایی استعدادهای برتر در جنگ ممکن میشود. جنگی که هر کسی جسارت ورود به آن را ندارد و تنها افرادی تا آخر خط میمانند که طعم سختی را چشیده باشند. جوانانی بااستعدادند که درس خواندن را تیر انداختن به سوی دشمن میدانند. این انگیزه است که میتواند ایران را سربلند کند.
↧
دکان ملی نخبگان
↧