مریم خوانساری- هرچند شکل و شمایل امروزین کافههای ایران از کشورهای اروپایی و به ویژه فرانسه الگوبرداری شده است، اما در حقیقت برخی پژوهشگران اروپایی خاستگاه نخستین کافهها را آسیا میدانند. در متنی درباره تاریخچه پیدایش کافهها چنین میخوانیم: «تاریخ کافهها درست شبیه تاریخ قهوه، با افسانه و اسطوره معطر و اشباع شده است.
تاریخنویسان قهوه هنوز در حال بحث و گفتوگو در این باره هستند که آیا قهوه یک ماده شناخته شده غذایی در طول قرن نهم در پرشیا، مصر، لیبی و حبشه بوده است؟ ... آنچه که ما به یقین میدانیم این است که ترکان عثمانی در سال 1453 قهوه را از یمن به قسطنطنیه آوردند و در سال 1471، یا به گفته برخی در 1475، اولین کافه در قسطنطنیه تاسیس شد که در حال حاضر هم هنوز در استانبول امروزی وجود دارد».
پروفسور مارکمن الیس، استاد مطالعات قرن هجدهم از دانشگاه کمبریج و نویسنده کتاب «کافه: یک تاریخ فرهنگی»، میگوید: تاریخچه فرهنگی کافهها، با کشف ریشههای تاریخی نوشیدن قهوه آغاز میشود؛ به گفته او قهوه در اصل در یمن شروع به رشد کرد و در نیمه قرن شانزدهم میلادی در کافههای قسطنطنیه یا همان استانبول امروزی مصرف میشد و به وسیله یک گیاهشناس آلمانی به نامLeonhard Rauwolf به اهالی اروپای غربی معرفی شد... و (در نهایت) در دهه 1660، کافهها به طور وسیعی به عنوان مکانهایی که مردم میتوانستند در آنها درباره افکار و نظراتشان گفتوگو کنند، شناخته شدند.
دانشنامه دانشگستر نیز درباره تاریخچه قهوه چنین میگوید: «نوشیدن قهوه در کشورهای عربی در قرن 14 م. آغاز شد و مصرف آن تا 300 سال پیش در اروپا رواج نداشت. در آن زمان، نخستین فروشگاه قهوه در وین آغاز به کار کرد و پس از آن، مغازههای مشابهی در پاریس و لندن نیز افتتاح شدند. در مستعمرهنشینان امریکا، قهوه زمانی که دولت بریتانیا بر چای مالیات وضع کرد، جایگزین چای شد.».
در این میان به نظر میرسد برای ما و زندگی امروزمان، این نکته که نخستین بار قهوه یا کافه در کدام بخش جهان کشف، مصرف و پایهگذاری شد، تنها از نظر اطلاعرسانی درست در مرور تاریخی موضوع، و نیز افزایش تاثیرگذاری فرهنگی که با این قدمت تاریخی مرتبط به نظر میرسد دارای اهمیت است. درواقع نکته مهم در این گذر اجمالی به تاریخچه پیدایش قهوه و کافه، نقش و کارکرد اجتماعی و فرهنگی و هنری آن است. اینکه در آسیا یا اروپا از دیرباز اصلیترین انگیزه حضور مردم در کافهها، پاسخگویی به نیاز گفتوگو درباره افکار، نظرات و اعتقادات و... بوده است. در اینجا بهتر است نگاهی به این نقش و کارکرد در سرزمین خودمان بیندازیم. برای نگرشی اجمالی به سیر تاریخی نقش و کارکرد اجتماعی و فرهنگی کافهها در ایران، ناگزیر از نگاه به نیای کافههای فعلی، یعنی همان قهوهخانههای خودمان هستیم. پیش از ادامه این مطلب، شایان ذکر است که واژه «کافه» درواقع معادل واژه فرانسوی café و نیز واژه انگلیسی coffee house است که ترجمه کلمه به کلمهاش همان قهوهخانه است و به اشتباه در معنای عمومی به جای این دو واژه، اصطلاح «کافی شاپ» را coffee shop به صورتی تعمیم یافته به کار میبرند؛ در حالی که به نظر میرسد این واژه بیشتر شامل موارد معینی از کافهها با موقعیت محلی و حتی گاه کاربردهای خاصی است. درباره تاریخچه قهوهخانه در ایران میخوانیم: «قهوهخانه در ایران در دوره صفویان و دوره سلطنت شاه عباس اول در شهر اصفهان، پدید آمد. معماری آن در شهرهای گوناگون ایران متاثر از ویژگیهای ساختمانها و فرهنگ ساکنان آن شهر و نیازهای آنها بوده است. در تهران، قهوهخانهها یک فضای سر باز با حوض و باغچه داشتند که آب جوی خیابان یا قنات در آن جاری بود... قهوهخانهها محل نشست و برخاست اشخاص گوناگون به خصوص اهل فرهنگ و شاعران، اشراف و صرف غذاهایی مانند آبگوشت بود. نقالی، شاهنامهخوانی، شعرخوانی، غزلخوانی، مشاعره، قصه گویی، مناقبخوانی، مدایحخوانی، و سخنوری، ترنا بازی، بازی شاه و وزیر و فال حافظ... و در برخی از قهوهخانهها مانند زائرآباد تهران، برنامه موسیقی و رقص و آواز و نمایش روحوضی نیز از دیگر برنامههای سرگرمکننده در قهوهخانه بود.
جعفر شهری نیز در کتاب تهران قدیم درباره قهوهخانه و اهمیت آن در فرهنگ ایران میگوید: «قهوهخانه اگرچه مرکز تجمع بیکارهها و باکارهها ... به حساب میآمد، اما از سویی مدرسه و مکتب و دبستان و دبیرستان و دانشگاهی بود که شخصیت مردم از خوب و بد در آن شکل میگرفت، چه پاتوق دائمی دانشمندان نیز بود که در آن به شهرگویی و شعرخوانی و محاورات برخاسته... همچنین قهوهخانه به جای هر محل و مکان تفریح و سرگرمیشان...؛ یعنی خانه دوم افراد و مکانی که هر غم و ناراحتی خود در آن برطرف و هر معضل و مشکل خویش را به کمک یاران در آن به فیصله آورند.
سطور بالا به خوبی اهمیت جایگاه، گستردگی و تاثیرگذاری نقش قهوهخانهها را در فرهنگ ایرانی نشان میدهد. اهمیت و نقشی که به تعبیر برخی صاحبنظران به افول گرایید. در اینباره میخوانیم: «پس از دوره صفوی و کمکم با اشغال غیرمستقیم ایران توسط غربیها، قهوهخانهها دچار تغییرات اساسی شد. غربیها شکل و شمایل قهوهخانههای ایرانی را به غرب هدیه بردند و بعد به قهوهخانههای ایران شکل و شمایل جدید ترکی/ عربی دادند. انگلیسیها با وارد کردن چای، ایرانیان قهوهخور را چایخور کردند و کم کم قهوهخانه تبدیل شد به محلی که در آن با چای، قلیان، دیزی و غذاهای ساده از مشتریان پذیرایی میشد.»میتوان گفت از آن نقش اثرگذار فرهنگی و هنری دیگر اثر چندانی برجای نمانده بود. پس از این تهیشدگی با وقفهای زمانی از حدود 1320 به بعد و به طور مشخص در دهه چهل خورشیدی، دوباره کافه و کافهنشینی با کارکردهای فرهنگی- هنری و اجتماعی رواج یافت. نمیتوان به این سالها نگاه کرد و از کسانی مانند هدایت، ربعهایها و دیگر نویسندگان و روشنفکران و هنرمندان و نیز از کافههای رُز نوآر، فردوسی، کنتینانتال، نادری، پرنده آبی و ماسکوت نام نبرد. شاید با توضیحات داده شده، بخشی از پاسخ این پرسش روشن باشد که چرا در آن شرایط الگوی روشنفکران ایرانی قهوهخانههای سنتی خودمان نبود و البته این الگوی وارداتی جدید« کافه» از اروپا و به ویژه فرانسه، دلایل گوناگون دیگری را نیز در خود پنهان داشت. همچنین باید توجه داشت که شکل تبادلات فرهنگی و تقسیم فضای حریم عمومی و خصوصی در قهوهخانههای سنتی، کافههای دهههای 1320 تا پیش از انقلاب و در به اصطلاح «کافیشاپ»های کنونی، دارای تفاوتهای بسیاری است که اشاره به این موارد در این متن میسر نیست. اما این نکته نیز قابل تامل است که هرچند الگوی جدید، رفتاری تقلیدی بود که در قالب کلیت فرآیند گرایش به غرب در آن روزها جای میگرفت، ولی میتوان این فرض را نیز نزدیک به واقع تصور کرد اگر بخشی از فرهنگ سنتی گذشته که جوهر قهوهخانهنشینی بود، یعنی گرایش به زندگی اجتماعی، گفتوگو و تحکیم و توسعه روابط، به مثابه توشهای فرهنگی، در ناخودآگاه جمعی روشنفکران و هنرمندان ایرانی آن دوره تاثیر گذاشته باشد، آنگاه این وضعیت میتوانسته است بخشی از علت تداوم تاثیرگذاری فرهنگی و اجتماعی چنین مکانهایی را تا امروز بهتر توضیح دهد. اینجاست که آن تاریخچه پیدایش محلهای عمومی که مردم در آنها به تبادل افکار، نظرات و عقایدشان درباره موضوعات فرهنگی و اجتماعی بپردازند، خواه در شکل سنتی قهوهخانه یا شکل مدرن کافه، از نظر تداوم تاریخی کارکردهای یک نقش در ناخودآگاه جمعی مردم یک جامعه میتواند مورد توجه قرار گیرد و حتی در کافههای امروزی یا به اصطلاح نادقیق همان «کافیشاپها» نیز امتداد یابد، اما هنوز پرسشهای بسیاری قابل طرح کردن است. با گسترش ارتباطات و تکنولوژیهای ارتباطی، کافههای امروزی استعداد و امکانات گسترده و متنوعی از تاثیرگذاریهای فرهنگی را در خود نهفتهاند. گپ و گفتهای فرهنگی، امکان مطالعه، تماشای نمایش یا اجراهای کوتاه هنری، نمایش ویدئو آرت، نمایش آثار هنرهای تجسمی به ویژه با زبان نو بر دیوار بسیاری از این مکانها و بالاخره مکانی آرام برای مرور خود، ایدههای کاری و... همه، امکانات جدیدی هستند که در کافههای امروزی قابل دستیابیاند. تلاشهایی فرهنگی که امکان درک متقابل اقشار گوناگونی از طبقه متوسط شهری جامعه را به خصوص در میان جوانان فراهم میکنند و بر همگراییهای آگاهانه و سودمند اجتماعی میافزایند. همچنین نمایش مداوم آثار هنری در این مکانها، هنر را از مکانهای خاص مانند گالریها و موزهها به میان مردم میبرد و آنها را دعوت به نگریستن، تفکر و نیز به چالشهای درونی و ذهنی تشویق میکند که به نوبه خود میتواند در راستای ارتقای فرهنگ بصری جامعه سودمند باشد.
امروزه کافه کتابها، کافینتها، کافیشاپها و در گسترهای گستردهتر آرتشاپها میتوانند بر افزایش کمی و کیفی فرهنگ و هنر و نیز اقتصاد هنر که در جامعه ما بحث نوپایی است، تاثیرگذار باشند. به نظر میرسد میتوان این پرسش را مطرح کرد که کافهها در ایران تا چه حد از ظرفیتهای بالقوه تاثیرگذاری فرهنگی هنری و اجتماعی خود، آگاه هستند و تا چه اندازه آن را فعلیت بخشیدهاند؟
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.
تاریخنویسان قهوه هنوز در حال بحث و گفتوگو در این باره هستند که آیا قهوه یک ماده شناخته شده غذایی در طول قرن نهم در پرشیا، مصر، لیبی و حبشه بوده است؟ ... آنچه که ما به یقین میدانیم این است که ترکان عثمانی در سال 1453 قهوه را از یمن به قسطنطنیه آوردند و در سال 1471، یا به گفته برخی در 1475، اولین کافه در قسطنطنیه تاسیس شد که در حال حاضر هم هنوز در استانبول امروزی وجود دارد».
پروفسور مارکمن الیس، استاد مطالعات قرن هجدهم از دانشگاه کمبریج و نویسنده کتاب «کافه: یک تاریخ فرهنگی»، میگوید: تاریخچه فرهنگی کافهها، با کشف ریشههای تاریخی نوشیدن قهوه آغاز میشود؛ به گفته او قهوه در اصل در یمن شروع به رشد کرد و در نیمه قرن شانزدهم میلادی در کافههای قسطنطنیه یا همان استانبول امروزی مصرف میشد و به وسیله یک گیاهشناس آلمانی به نامLeonhard Rauwolf به اهالی اروپای غربی معرفی شد... و (در نهایت) در دهه 1660، کافهها به طور وسیعی به عنوان مکانهایی که مردم میتوانستند در آنها درباره افکار و نظراتشان گفتوگو کنند، شناخته شدند.
دانشنامه دانشگستر نیز درباره تاریخچه قهوه چنین میگوید: «نوشیدن قهوه در کشورهای عربی در قرن 14 م. آغاز شد و مصرف آن تا 300 سال پیش در اروپا رواج نداشت. در آن زمان، نخستین فروشگاه قهوه در وین آغاز به کار کرد و پس از آن، مغازههای مشابهی در پاریس و لندن نیز افتتاح شدند. در مستعمرهنشینان امریکا، قهوه زمانی که دولت بریتانیا بر چای مالیات وضع کرد، جایگزین چای شد.».
در این میان به نظر میرسد برای ما و زندگی امروزمان، این نکته که نخستین بار قهوه یا کافه در کدام بخش جهان کشف، مصرف و پایهگذاری شد، تنها از نظر اطلاعرسانی درست در مرور تاریخی موضوع، و نیز افزایش تاثیرگذاری فرهنگی که با این قدمت تاریخی مرتبط به نظر میرسد دارای اهمیت است. درواقع نکته مهم در این گذر اجمالی به تاریخچه پیدایش قهوه و کافه، نقش و کارکرد اجتماعی و فرهنگی و هنری آن است. اینکه در آسیا یا اروپا از دیرباز اصلیترین انگیزه حضور مردم در کافهها، پاسخگویی به نیاز گفتوگو درباره افکار، نظرات و اعتقادات و... بوده است. در اینجا بهتر است نگاهی به این نقش و کارکرد در سرزمین خودمان بیندازیم. برای نگرشی اجمالی به سیر تاریخی نقش و کارکرد اجتماعی و فرهنگی کافهها در ایران، ناگزیر از نگاه به نیای کافههای فعلی، یعنی همان قهوهخانههای خودمان هستیم. پیش از ادامه این مطلب، شایان ذکر است که واژه «کافه» درواقع معادل واژه فرانسوی café و نیز واژه انگلیسی coffee house است که ترجمه کلمه به کلمهاش همان قهوهخانه است و به اشتباه در معنای عمومی به جای این دو واژه، اصطلاح «کافی شاپ» را coffee shop به صورتی تعمیم یافته به کار میبرند؛ در حالی که به نظر میرسد این واژه بیشتر شامل موارد معینی از کافهها با موقعیت محلی و حتی گاه کاربردهای خاصی است. درباره تاریخچه قهوهخانه در ایران میخوانیم: «قهوهخانه در ایران در دوره صفویان و دوره سلطنت شاه عباس اول در شهر اصفهان، پدید آمد. معماری آن در شهرهای گوناگون ایران متاثر از ویژگیهای ساختمانها و فرهنگ ساکنان آن شهر و نیازهای آنها بوده است. در تهران، قهوهخانهها یک فضای سر باز با حوض و باغچه داشتند که آب جوی خیابان یا قنات در آن جاری بود... قهوهخانهها محل نشست و برخاست اشخاص گوناگون به خصوص اهل فرهنگ و شاعران، اشراف و صرف غذاهایی مانند آبگوشت بود. نقالی، شاهنامهخوانی، شعرخوانی، غزلخوانی، مشاعره، قصه گویی، مناقبخوانی، مدایحخوانی، و سخنوری، ترنا بازی، بازی شاه و وزیر و فال حافظ... و در برخی از قهوهخانهها مانند زائرآباد تهران، برنامه موسیقی و رقص و آواز و نمایش روحوضی نیز از دیگر برنامههای سرگرمکننده در قهوهخانه بود.
جعفر شهری نیز در کتاب تهران قدیم درباره قهوهخانه و اهمیت آن در فرهنگ ایران میگوید: «قهوهخانه اگرچه مرکز تجمع بیکارهها و باکارهها ... به حساب میآمد، اما از سویی مدرسه و مکتب و دبستان و دبیرستان و دانشگاهی بود که شخصیت مردم از خوب و بد در آن شکل میگرفت، چه پاتوق دائمی دانشمندان نیز بود که در آن به شهرگویی و شعرخوانی و محاورات برخاسته... همچنین قهوهخانه به جای هر محل و مکان تفریح و سرگرمیشان...؛ یعنی خانه دوم افراد و مکانی که هر غم و ناراحتی خود در آن برطرف و هر معضل و مشکل خویش را به کمک یاران در آن به فیصله آورند.
سطور بالا به خوبی اهمیت جایگاه، گستردگی و تاثیرگذاری نقش قهوهخانهها را در فرهنگ ایرانی نشان میدهد. اهمیت و نقشی که به تعبیر برخی صاحبنظران به افول گرایید. در اینباره میخوانیم: «پس از دوره صفوی و کمکم با اشغال غیرمستقیم ایران توسط غربیها، قهوهخانهها دچار تغییرات اساسی شد. غربیها شکل و شمایل قهوهخانههای ایرانی را به غرب هدیه بردند و بعد به قهوهخانههای ایران شکل و شمایل جدید ترکی/ عربی دادند. انگلیسیها با وارد کردن چای، ایرانیان قهوهخور را چایخور کردند و کم کم قهوهخانه تبدیل شد به محلی که در آن با چای، قلیان، دیزی و غذاهای ساده از مشتریان پذیرایی میشد.»میتوان گفت از آن نقش اثرگذار فرهنگی و هنری دیگر اثر چندانی برجای نمانده بود. پس از این تهیشدگی با وقفهای زمانی از حدود 1320 به بعد و به طور مشخص در دهه چهل خورشیدی، دوباره کافه و کافهنشینی با کارکردهای فرهنگی- هنری و اجتماعی رواج یافت. نمیتوان به این سالها نگاه کرد و از کسانی مانند هدایت، ربعهایها و دیگر نویسندگان و روشنفکران و هنرمندان و نیز از کافههای رُز نوآر، فردوسی، کنتینانتال، نادری، پرنده آبی و ماسکوت نام نبرد. شاید با توضیحات داده شده، بخشی از پاسخ این پرسش روشن باشد که چرا در آن شرایط الگوی روشنفکران ایرانی قهوهخانههای سنتی خودمان نبود و البته این الگوی وارداتی جدید« کافه» از اروپا و به ویژه فرانسه، دلایل گوناگون دیگری را نیز در خود پنهان داشت. همچنین باید توجه داشت که شکل تبادلات فرهنگی و تقسیم فضای حریم عمومی و خصوصی در قهوهخانههای سنتی، کافههای دهههای 1320 تا پیش از انقلاب و در به اصطلاح «کافیشاپ»های کنونی، دارای تفاوتهای بسیاری است که اشاره به این موارد در این متن میسر نیست. اما این نکته نیز قابل تامل است که هرچند الگوی جدید، رفتاری تقلیدی بود که در قالب کلیت فرآیند گرایش به غرب در آن روزها جای میگرفت، ولی میتوان این فرض را نیز نزدیک به واقع تصور کرد اگر بخشی از فرهنگ سنتی گذشته که جوهر قهوهخانهنشینی بود، یعنی گرایش به زندگی اجتماعی، گفتوگو و تحکیم و توسعه روابط، به مثابه توشهای فرهنگی، در ناخودآگاه جمعی روشنفکران و هنرمندان ایرانی آن دوره تاثیر گذاشته باشد، آنگاه این وضعیت میتوانسته است بخشی از علت تداوم تاثیرگذاری فرهنگی و اجتماعی چنین مکانهایی را تا امروز بهتر توضیح دهد. اینجاست که آن تاریخچه پیدایش محلهای عمومی که مردم در آنها به تبادل افکار، نظرات و عقایدشان درباره موضوعات فرهنگی و اجتماعی بپردازند، خواه در شکل سنتی قهوهخانه یا شکل مدرن کافه، از نظر تداوم تاریخی کارکردهای یک نقش در ناخودآگاه جمعی مردم یک جامعه میتواند مورد توجه قرار گیرد و حتی در کافههای امروزی یا به اصطلاح نادقیق همان «کافیشاپها» نیز امتداد یابد، اما هنوز پرسشهای بسیاری قابل طرح کردن است. با گسترش ارتباطات و تکنولوژیهای ارتباطی، کافههای امروزی استعداد و امکانات گسترده و متنوعی از تاثیرگذاریهای فرهنگی را در خود نهفتهاند. گپ و گفتهای فرهنگی، امکان مطالعه، تماشای نمایش یا اجراهای کوتاه هنری، نمایش ویدئو آرت، نمایش آثار هنرهای تجسمی به ویژه با زبان نو بر دیوار بسیاری از این مکانها و بالاخره مکانی آرام برای مرور خود، ایدههای کاری و... همه، امکانات جدیدی هستند که در کافههای امروزی قابل دستیابیاند. تلاشهایی فرهنگی که امکان درک متقابل اقشار گوناگونی از طبقه متوسط شهری جامعه را به خصوص در میان جوانان فراهم میکنند و بر همگراییهای آگاهانه و سودمند اجتماعی میافزایند. همچنین نمایش مداوم آثار هنری در این مکانها، هنر را از مکانهای خاص مانند گالریها و موزهها به میان مردم میبرد و آنها را دعوت به نگریستن، تفکر و نیز به چالشهای درونی و ذهنی تشویق میکند که به نوبه خود میتواند در راستای ارتقای فرهنگ بصری جامعه سودمند باشد.
امروزه کافه کتابها، کافینتها، کافیشاپها و در گسترهای گستردهتر آرتشاپها میتوانند بر افزایش کمی و کیفی فرهنگ و هنر و نیز اقتصاد هنر که در جامعه ما بحث نوپایی است، تاثیرگذار باشند. به نظر میرسد میتوان این پرسش را مطرح کرد که کافهها در ایران تا چه حد از ظرفیتهای بالقوه تاثیرگذاری فرهنگی هنری و اجتماعی خود، آگاه هستند و تا چه اندازه آن را فعلیت بخشیدهاند؟
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.