کیوان کثیریان
در این یک سال و نیمی که کارلوس کی روش سکان مربیگری تیم ملی را به دست گرفته، دائما می گوییم و می شنویم که کی روش مربی بزرگی است و تنها اوست که می تواند ما را به جام جهانی ببرد. آنقدر دربرابر او خودباخته و ذوق زده رفتار کردیم که خودمان هم باورمان شده؛ حتما تمام اشکال و ایرادها از بازیکنان و تماشاگران و رسانه ها و فدراسیونمان است وگرنه به کی روش بزرگ که اشکالی وارد نیست. مگر می شود او ایرادی هم داشته باشد؟ دائم او را ستودیم و ایراد را متوجه خودمان کردیم. اما یکبار نگفتیم که او در این گروه نسبتا آسان، چگونه و با چه نتایجی می خواهد مسیر جام جهانی را طی کند. آیا حالا اگر نتیجه نمی گیرد، لااقل خوب بازی می کند؟ آیا داریم از بازی تیم این مربی بزرگ لذت می بریم؟ آیا نشانه های بزرگی و پیشرفت را در تیم ملی می بینیم؟ آیا تاکتیک تیم ملی را درک می کنیم؟ اگر تاکتیکی هست و ما فوتبالدوستان نمی فهمیم و حتی کارشناسان متوجهش نمی شوند، آیا آمار و ارقام و نتایج تیم کی روش، خبر از برتری این تیم نسبت به رقبا می دهند؟
واقعا تعریف یک مربی بزرگ چیست؟ ملاک های بزرگی دقیقا کدامست؟ آیا یک مربی بزرگ بدون توجه به نتایجی که به دست می آورد، می تواند قضاوت شود؟ آیا نتایج و کارنامه گذشته یک مربی برای "بزرگ بودن و بزرگ ماندن" اش کفایت می کند؟ آیا بزرگ بودن یک صفت مادام العمر است؟ آیا نتایج غیر قابل قبول کارلوس کی روش خدشه ای بر بزرگ بودن و خوب بودن او وارد نخواهد کرد؟ آیا نتایج کسب شده از سوی یک مربی معیار مناسبی برای قضاوت او نیست؟ حداقل این فاکتور نباید کنارعوامل دیگر مبنای قضاوت او قرار گیرد؟ آیا کسب نتایج ضعیف پی درپی، او را همچنان بزرگ نگه داشته است؟ آیا باخت بی سابقه به لبنان، دو برد خوشحال کننده مقابل کره و ازبکستان، که مسلماً و ابداً به لحاظ فنی حقمان نبود، یک باخت خانگی برابر ازبکستان و یک مساوی خانگی با قطر کارنامه مناسبی برای یک مربی بزرگ است؟ آیا تیم پرستاره ما - که از کلی لژیونر و دورگه و. . . سود می برد - دارد خوب بازی می کند؟ آیا "زور" کم تیم ملی ما که حتی به لبنان هم نمی رسد، برای رسیدن به جام جهانی کافی است؟
وقتی به انواع و اقسام خواست های منطقی و غیر منطقی کی روش نظیر تعطیلی های پیاپی لیگ، برگزار نشدن جام حذفی، احساس بی نیازی اش به دستیار ایرانی قوی روی نیمکت، بی اعتنایی به تعامل با مربیان لیگ و . . . تن می دهیم و او وقتش را به درگیری و نامه نگاری با هموطنش تلف می کند، آیا فکر بازخواست او هم هستیم؟ آیا از او پرسیده ایم که با وجود این همه لی لی که به لالایش گذاشته ایم، دنبه اش کو؟ آیا اصلا بلدیم بر کار یک مربی خارجی از نوع مثلا بزرگش نظارت کنیم؟ آیا بابت پولی که به او داده ایم و می دهیم، حق نظارت و بازخواست هم برای خود قایل هستیم؟ یا همچنان از موضع ضعف و خودباختگی با این مربی مثلا بزرگ برخورد می کنیم و در مقابل او کاملا تسلیمیم؟ آیا این نتایج ضعیف را که دارد جام جهانی را دور از دسترس می کند، تصادفی به حساب آوریم؟ آیا از کی روش برای سه بازی باقیمانده توقع معجزه داریم؟ آیا توقع داریم او که نمی تواند قطر را در خانه ببرد، کره را در سئول گلباران کند؟ آیا او که زورش به لبنان نمی رسد، قرار است قطر را در خانه حریف ببرد؟ آیا کمی نباید احساس خوشباوری و ساده لوحی کنیم؟ آیا تیمی که با وجود این همه مهاجم، در پنج بازی تنها دوگل به ثمر رسانده و زیبا هم بازی نمی کند، مشکل تاکتیکی ندارد؟ آیا با تمام اینها واقعا همچنان کی روش را مربی بزرگی می دانیم؟
اگر زمانی می گفتیم مشکل فدراسیون و فوتبال ملی ما آوردن یک مربی بزرگ خارجی برای تیم ملی است حالا به گمانم مشکل اصلی فوتبال ما، چگونگی رفتار با یک مربی بزرگ خارجی و نظارت بر کار اوست.