«مردم ایران پیشبینی نشدنی هستند»، «نظر مردم در شب انتخابات با دیدن گریه یک کاندیدا تغییر میکند»، «یک کاندیدا با وارد کردن چند اتهام در یک مناظره به رقیب، دل مردم را به دست آورد»؛ این جملات همگی جملاتی هستند که مابهازای عملیاتی در جامعه ایران پیدا کردهاند. یعنی نظر مردم درباره یک کاندیدا یا در یک انتخابات با یک جمله عاطفی، یک اتهام زدن به رقیب و... به کلی عوض شده است؛ اما بهراستی این برتری است برای جامعه ایرانی؟یکی از کلیدیترین کانونهای بحث فرهنگ سیاسی ایران ـ که صورت انباشته تاریخی داردـ ضعیف بودن فرد است. در واقع ضعیف ماندن شهروند و رشد و تداوم پوپولیسم دو روی یک سکهاند. اینکه هر فرد به هر جهتی ممکن است کشیده شود، به دلیل ضعیف بودن اوست. نداشتن قدرت تشخیص، مطالعه محدود، وابستگیهای معاش و نبود تشکلهایی که تحلیل فکری ارائه دهند، ازجمله دلایلی است که فرد را به هر سویی هدایت میکند. وقتی چنین فرد ضعیفی به بزنگاه تصمیمگیری میرسد، بنا به اصول، نمیتوان از وی انتظار تصمیمگیری داشت. چنین فردی، درچنین موقعی راهنمای راست میزند، اما به چپ گردش میکند و برعکس، چون شاید در دقیقه نود، فردی احساسات وی را در دست بگیرد، به نوعی او را وابسته به خود کرده و... ذهنش را برای خود کند. این ویژگی اتفاقا در میان سیاستمداران ایرانی هم امر رایجی است؛ چه بسا سیاستمدارانی که شعارهای لیبرالی سر میدهند، ولی در یک آن بسیار تمرکزگرا میشوند. در واقع اگر فرد در جامعه قدرتمند باشد، نه تنها برای خود ارزش قائل است و هر دم به سمتی نمیرود، بلکه در کنار آن هم میتواند برای پیشرفت کشور از راه ارتباطات معقول با انسانهای دیگر هم اهتمام ورزد. هدف ازاهتمام درسطح جامعه، کار برای وزیر و وکیل و... نباشد، بلکه فرد برای یک کلیت و منطق نظام اجتماعی و اقتصادی فعالیت کند و برای خوشایند فلان وزیر و وکیل فعالیت نکند. مثلا در ناخودآگاه یک فرد آلمانی، مصالح آلمان به مراتب مهمتر از مصالح یک وزیر یا یک وکیل است؛ بنابراین، در چنین ساختاری، تملق را برنمیتابند و تلقی شهروندان از هم کارکردگرایانه است و اصولا نیازی به چاپلوسی و ستودن نیست.چون فرد آنقدر قدرتمند شده است که برای کلیت نظام اجتماعی و منافع کشور را بر منفعت مقامات ترجیح دهد. *استاد دانشگاه
↧
چرا بخشی ازمردم ایران «شب انتخاباتی» هستند؟
↧