حجت الاسلام دکتر رسول جعفریان در وبلاگش نوشت: تخصصی کردن علوم اساس پیشرفت است و سیما نقش مهمی در تفهیم این اصل به مردم دارد، اما آیا سیما به این وظیفه خویش آگاه است و مطابق آن رفتار می کند؟
وقتی به صفحه سیما می نگرم حس می کنم به رغم تلاشهایی که طی این چند سال برای تخصصی کردن شبکه ها کشیده شده است، اما همچنان اوضاع شبکهها آشفته و غیر تخصصی است. این صرفا به خاطر این نیست که شبکههای به ظاهر تخصصی در بسیاری از زمینه های غیر تخصصی وارد میشوند بلکه از این زاویه هم هست که در پرداختن به موضوعات تخصصی به طور عمیق وارد نمیشوند. به این معنا که نه کیفیت مباحث و نه چگونگی طرح غالب آنها توسط مجریان و میهمانان متخصص است و نه نوع ارائه آن از جذابیت یک برنامه تخصصی برخوردار است. برای اثبات این رویه البته باید مثال زد، اما حتی اگر مثالی نباشد، توجه به خواست مردم که بی دلیل از برنامه ای زده نشده و بی دلیل جذب برنامه ای نمی شوند می شود حدس زد که این برنامه ها تا چه اندازه دور از آبادی است. یک استثنای مهم برنامه های پزشکی است که می دانیم جذاب ترین بخش های سیما به ویژه برای زنان است. در آنجا اصولا نمی توان غیر تخصصی سخن گفت.
یک وجه این غیر تخصصی بودن استفاده از میهمانانی است که به رغم حضور قاطعی که در سیما دارند و در هر هفته چندین و چند بار از چند کانال برنامه هایشان پخش می شود، تخصصشان بر مخاطب روشن نیست. فرضا بحث های تربیتی توسط افرادی عرضه می شود که دقیقا نمی دانیم تا چه انداه تخصص در امور تربیتی دارند و تحصیلاتشان چه اندازه است. این مسأله در امور دینی جلوه بیشتری دارد. غالبا افرادی که از آنها استفاده می شود و گاه لقب دکتر یا حجت الاسلام و المسلمین دکتر به آنها نسبت داده می شود، معلوم نیست که دقیقا در چه رشته ای درس خوانده اند، پایان نامه تحصیلی آنها چه بوده و چه موضوعاتی را تدریس می کنند.
اما در این میان، افرادی هستند که تقریبا در تمامی عرصه های علوم انسانی و دینی و اجتماعی و سیاسی وارد شده و اظهار فضل می کنند. این امر سابقه طولانی در کشور ما دارد، زیرا در گذشته، به دلیل این که علم تدریجا در کشور ما تخصصی شده، همیشه کسانی بوده اند که به خاطر داشتن «قلم زیبا» یا «نطق شیوا» و نیز بر اساس یک سنت منبری، در همه امور دخالت می کردهاند. اما امروز که تخصص بیش از پیش جدی شده و در دنیای پیشرفته یا در حال پیشرفت حرف اول را می زند همچنان در سیما به آن بی توجهی می شود.
این که سخنرانی به خاطر این که لفّاظ است، یا توانای جمع و جور کردن یک بحث را در ظاهر برای مشتی دانشجو دارد، اجازه پیدا کند که در باب هر امری سخن بگوید، از تجارب حزب گرایی در ایران برای نمایندگان احزاب در فلان کشور همسایه، تا تاریخ اسلام و تشیع، و حدت شیعه و سنی تا برسد به موضوعات مختلف علوم انسانی، همین طور غرب شناسی و فلسفه غربی و حجاب، تا مسائل مختلف سیاسی روز و فلسفه سیاست و غیره .... این امری بس شگفت است و انسان را به یاد طنزی می اندازد که گفتند پزشکی روی تابلوی مطبش نوشته بود «امراض داخلی و غیره».
در کنار این، باید از متخصصانی هم یاد کرد که بسا در رشته ویژه خود صاحب نظر باشند اما به خود اجازه می دهند وقتی تریبونی در سیما در اختیارشان گذاشته می شود در امور غیر تخصصی خود هم سخن بگویند. اینان به دلیل آن که زبان شیرینی دارند، معمولا توسط شبکه های مختلف و برنامه های متنوع از آنان دعوت شده و به جای طرح مباحث تخصصی مطالب عادی آنان که که همراه با قصه و ادبیات خاص آنهاست، برای عموم مردم منتشر شود. روشن نیست مردم چه گناهی کرده اند که باید تمامی این برنامه ها را تحمل کنند؟ آیا کسانی تصور می کنند وکیل تام الاختیار مردم هستند که حق دارند هرچیزی را برای آنان پخش کرده و بدون رعایت امر تخصص اما در پوشش آن برنامه هایی را برای مردم عرضه کنند؟
مشکل تخصص در این برنامه ها تنها یکی از مشکلات است، دشواری دیگر عدم شفافیت در این برنامه ها و ارائه مطالب بر اساس پیش داوری هاست که مانعی عمده بر سر راه رشد علم و آگاهی در جامعه است. طبیعی است که استثناءهایی را در این برنامه ها وجود دارد، اما وجه غالب آنها همین است که در این برنامه ها، میهمان، نمی تواند شفاف در باره موضوع مورد نظرش سخن بگوید. همه می دانیم اندک برنامه هایی که زمینه ای از شفافیت دارند، با استقبال بیشتری مواجه می شوند.