بازوی مطبوعاتی دولت که مدیر مسئولش در زندان یخ در بهشت نوش جان می کند(!)، امروز در مطلبی با عنوان «نقدی حقوقی بر یک یادداشت»، نسبت به یادداشت حسین شریعتمداری واکنش نشان داده است.
نویسنده این طومار در مقام وکیل مدافع ارگان متبوعش، به خیال خویش با تطبیق مصادیق قانون مجازات اسلامی با نوشته های مدیر مسئول روزنامه کیهان، تمام سعی و تلاش خود را بکار بسته است تا حسین شریعتمداری را بعنوان مجرم معرفی نماید!
در ابتدای این یادداشت چنین می خوانیم: «چهارشنبه 15 آذرماه 1391، حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان به سیاق گذشته در یادداشتی توهینآمیز نوشت: "شواهد و قرائن فراوانی حکایت از آن دارند که آقای احمدینژاد بار دیگر و برای چندمین بار در دوره دوم ریاست جمهوری خویش پای در چنبره فریب حلقه انحرافی پیرامون خود نهادهاند و بیآن که متوجه باشند دست به اقدامی زدهاند که نمیتواند غیر از تنش آفرینی در شرایط حساس کنونی، نتیجه دیگری داشته باشد." در این قسمت از یادداشت، مدیر مسئول کیهان احتمالاً بدون واهمه و بیم از برخورد قضایی، به صراحت منتخب 25 میلیونی مردم را منحرف میخواند!»
نگارنده در ادامه با تشریح قانون مجازات اسلامی در این ارتباط می نویسد: «قانون مجازات اسلامی در ماده 609 مقرر داشته است: "هر کس با توجه به سمت، یکی از رؤسای سه قوه یا معاونان رئیس جمهور یا وزرا یا یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی یا نمایندگان مجلس خبرگان یا اعضای شورای نگهبان یا قضات یا اعضای دیوان محاسبات یا کارکنان وزارتخانهها و مؤسسات و شرکتهای دولتی و شهرداریها در حال انجام وظیفه یا به سبب آن توهین نماید به سه تا شش ماه حبس و یا تا ۷۴ ضربه شلاق و یا پنجاه هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم میشود."»
در همین رابطه با تشکر از ارگان مطبوعاتی دولت خدمتگزار و ایضاً نگارنده گرام، جای این داشت تا یک نسخه از رونوشت ماده 609 قانون مجازات اسلامی را برای آقای رئیس جمهور پیشتاز می کردید(!) تا ایشان نیز از فحوی این قانون اطلاع یابند!
به قطع و یقین جناب رئیس خدمتگزار به جهت آگاهی یافتن از این بند از قانون مجازات اسلامی در اولیت قرار داشته و اولی ترند.
رئیس جمهوری که پیش از این در خطابه ای آشکار نسبت به منتخبان فضائل ملت و در نقض فرمایش بنیانگذار کبیر انقلاب گفته بود: «مجلس در رأس امور نیست.»!
رئیس جمهوری که در نامه ای بلند بالا و در اظهاراتی اثبات نشده، خطاب به ریاست قوه قضائیه چنین می نویسد: «مگر بناست قوه قضائیه و یا زندان اوین در انتخابات آتی نقشی ایفا نمایند. / متاسفانه گزارش مستند و دقیقی از انجام این وظایف قوه قضائیه در دسترس نیست. / باید پذیرفت که بسیاری از رفتارها و مواضع در قوه قضائیه تحت تاثیر حوادث سیاسی است.»!
حال در اینجا این سوال مطرح است که اینگونه بیانات از سوی شخص رئیس قوه مجریه در چهارچوب این بند از قانون گنجانده می شود یا قانون در اینجا نوع دیگری تعبیر خواهد شد؟!
در جای دیگری از این یادداشت می خوانیم: «وی [حسین شریعتمداری] در ادامه مینویسد :"باید از جناب رئیس جمهور و یا مشاوران ایشان پرسید براساس کدام توجیه و یا دلیل منطقی، تغییر و تحولات اخیر را بر دهها اولویت اصلی و حیاتی کشور که مبارزه با گرانی و برنامهریزی برای مقابله با تحریمها، از جمله آنهاست، ترجیح دادهاند؟! متأسفانه مدتی است که آقای احمدینژاد نیز در پاسخ به این پرسش که چرا دولت برای مقابله با مشکلات و دغدغههای معیشتی مردم دست به اقدام چشمگیری نمیزند؟ همان پاسخ رئیس دولت مدعی اصلاحات را ارائه میکند که «می خواستیم ولی نگذاشتند.»"
از سویی این عبارات را میتوان با بیانات مقام معظم رهبری نیز پاسخ داد که در 3 اردیبهشت ماه 1390 یعنی در دولت دهم و دقیقاً در بازه زمانی که رئیس جمهور از سوی جناب شریعتمداری و همفکران ایشان متهم به ضدیت با ولایت فقیه شده بودند و در دیدار با مردم فارس فرمودند: "مسئولین دولتی هم حقاً و انصافاً دارند تلاش میکنند، هم اعضای دولت، هم بهخصوص خود رئیس جمهور، اینها شب و روز ندارند، من میبینم، من از نزدیک شاهدم، اینها دائم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند، خب اینها برای کشور خیلی با ارزش است."»
هر چند که معظم له حدود 18 ماه پیش حمایت های خود از تلاش دولت را ابراز فرمودند اما در ماههای گذشته چه کسی است که منکر تلاش های شبانه روزی، بی وقفه و مجدانه مجموعه دولت و دوستان در حوزه اقتصادی باشد! چراکه در اثر همین تلاش های و حسن مدیریت های اعوان دولت خدمتگزار در بدنه اقتصادی دولت بود که دلار به مرز 4000 تومان رسید و نرخ تورم و نقدینگی به آسمان ها پر کشید و قدرت خرید مردم به قعر چاه سقوط کرد!
الیته ذکر این نکته ضروری است که مقام معظم رهبری کمتر از دوماه قبل نیز در جمع مردم خراسان شمالی و پیرامون مسائل اقتصادی فرمودند: «افزایش قیمتها و بیکاری جزو دغدغههای مردم است / تحریمهای غیرمنطقی غرب، وحشیانه است. این جنگی با یک ملت است که با توفیق الهی مغلوب ملت ایران خواهند شد. البته ممکن است مشکلاتی ایجاد کنند، بعضی از بیتدبیریها هم این مشکلات را افزایش میدهد.»
فلذا شایسته نیست که حقوق بگیران دولت در روزنامه ایران، با گزینش های جهت دار و نیز تفسیرهای نادرست، سعی در اثبات خویش و نفی طرف مقابل داشته باشند!
در ادامه این مطلب نیز می آید: «شریعتمداری در بند سوم یادداشت خود نیز مینویسد: "ولی از آنجا که جناب رئیس جمهور در حلقه این جریان انحرافی محاصره شده است - یا به این محاصره تن داده است- و جناب مشایی را در جایگاه اولیاء الهی! معرفی کرده است باید گفت، این «ولی خدا»! کسی است که؛ اساساً دوران «اسلامگرایی» را تمام شده میداند و با صراحت میگوید: «...من اینجا عرض میکنم که دوران اسلامگرایی به پایان رسیده است، معنایش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد یا رو به نضج نیست، نه؛ اسلام هست، اما دورهاش به پایان رسیده است اکنون دوره اسب سواری تمام شده، اما اسب هست. سوارش هم هست» دقت کنید، به صراحت از پایان عمر اسلام در جهان سخن میگوید! که ان شاءالله متوجه نبوده و از روی بیدقتی باشد. ایشان سپس با کمال جسارت، اسلام را به «اسب» و مسلمانان را به اسب سواران تشبیه میکند! یعنی اگر هنوز اسلامی هست و مسلمانانی هستند، مانند وجود اسب و اسب سواران است که هستند ولی دوران آنها تمام شده است..."»
نویسنده یادداشت نیز در مقام دفاع از پدر عروس رئیسش می نویسد: «اولاً: رئیس جمهور محترم در حکم انتصاب جناب آقای مهندس مشایی، به هیچ وجه عبارت «اولیاء الهی» را به کار نبرده است و عبارت اولیاء الهی و ولی خدا که از سوی مدیر مسئول کیهان که گویی خود را فارغ از تعقیب می داند بیان شده است مصداق بارز تحریف و شایعه پراکنی است. ثانیاً: جناب شریعتمداری گویا همچنان قصد دارند با تحریف، تقطیع و سانسور مطالب مهندس مشایی ایشان را به کل منحرف و ضد اسلام جلوه دهند ولیکن افکار عمومی به خوبی این سخنان مشایی را به یاد دارند...»
نگارنده دقیقاً به نکته قابل توجهی اشاره کرده است و آن اینکه همگان سخنان مشایی را به یاد دارند.
به یاد دارند که اسفندیار رحیم مشایی در رابطه با اسرائیل گفته بود: «ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است.»
به خاطر دارند که پدر عروس رئیس جمهور درباره مردم ایران جملات و کلیدواژه های انعقاد یافته از دهان پدر عروس رئیس مهرورز را هرگز از یاد نخواهند برد.
جملاتی هم چون؛ «ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است.»! ؛ «از مکتب اسلام دریافتهای متنوعی وجود دارد و من بر مکتب ایران اصرار دارم»! ؛ «دوران اسلام گرایی به پایان رسیده است.»! ؛ «در ایران استفاده از حجاب آزاد است.»! ؛ «حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست جامعه را مدیریت کند.»! ؛ «اگر هر پیامبری مدیریت می کرد، عدالت برقرار می شد.»! و ... !
حال براستی می توان از جملات فوق بوی اسلام را استشمام کرد و گوینده این جملات را "مومن"، "موحد" و "دلبسته به ارزشهای الهی" خطاب نمود؟!
قضاوت در این مورد را به خوانندگان فهیم واگذار می کنیم ...
نویسنده همچنین درپایان یادداشت و در جایگاه مدعی العموم(!) و در حکمی از پیش تعیین شده، چنین می نگارد: «در این بین این سؤال مطرح است آیا دستگاه قضایی به عنوان مدعی العموم، برخورد با این گونه توهین ها؛ افتراها و نشر اکاذیب که فضای کشور را بشدت غیراخلاقی کرده و بیم تسری آن به جامعه، ضرورت برخورد قانونی و بدون اغماض با آن را هویدا میسازد وظیفهای ندارد.»
گویی مزد بگیر "ایران" دولت، به شدت از تنهایی و عزلت نشینی مدیر مسئول شباب الفکرش به ستوه آمده و به هر وجه من الوجوه سعی دارد تا همدمی برای جناب جوانفکر مهیا کند! غافل از اینکه با استناد به چنین ادله خلاف واقعی نمی توان اشخاص را به نقض قانون متهم نمود.