اعتدال: سایت شبکه ایران در یادداشتی به قلم عماد الدین جزایری و با عنوان « 3 اپیزود درباره احمدینژاد » نوشت که احمدینژاد اکنون یک الگوی جدید سیاستورزی را به نسلهای مختلف ارائه کرده و بر اساس این مدل، تحدید گرایشات فکری و اعتقادی جامعه و بویژه نسل جوان در دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا دچار فروپاشی میشود.
متن کامل این یادداشت به این شرح است:
اپیزود اول:
اشتراک ادبیات اصولگرایان و اصلاحطلبان در مواجهه با دولت موضوع جدیدی نیست اما آنچه اخیراً باعث حیرت شده، انطباق ادبیات این دو جریان ظاهراً متضاد در تقابل است به گونهای که اخیراً محمدحسین صفارهرندی در واکنش به صحبتهای آقای احمدینژاد درباره قانون اساسی، واکنش نشان داده و با عصبانیت گفته است که: «به قیافه آقای احمدینژاد نمیخورد درباره قانون اساسی حرف بزند!» این جمله آشنا را نیز پیشتر آقایان اصلاحطلب گفته بودند و آقای احمدینژاد را فاقد چهرهای لازم برای ریاست جمهوری دانسته بودند. البته همزمان با آقای صفار، یکی از کاریکاتوریستهای جریان دوم خرداد مقیم خارج نیز دقیقاً کاریکاتوری با مضمون صحبتهای آقای صفار منتشر کرد.به هرحال این نشان میدهد آقای صفار و محفلی که ایشان وابسته به آن است، بشدت نسبت به اقدامات و مواضع اخیر آقای احمدینژاد عصبی هستند. شاید آقای احمدینژاد بتواند بهترین استفاده لازم را از این قبیل اظهارات ببرد، اما اندک ارادتی نسبت به جمهوری اسلامی و نظام هم اگر باشد، حکم میکند نسبت به این قبیل رفتارها و اظهارنظرها احساس خطر کرد.بیاحترامی به ساخت قدرت و بیاعتنایی به بدیهیترین قواعد زیست سیاسی، نتیجه کردار گروهی است که در قاعده و نظم نمیآیند و به همین جهت اگر صادقانهترین نیات را هم دارا باشند؛ اما به مثابه ویروسهای آلوده برای کالبد حکومت هولناکند. رعایت اخلاق سیاسی آن هم در جزء یعنی در حوزه بیان و اظهارنظر اگرچه نشانگر وجود بدیهیترین و ابتداییترین گزارهها در اسلوب سیاستورزی است، اما میتوان گفت در این حوزه ادبیات و اظهارنظر درباره افراد میتواند برونداد ماهیت خفته افراد باشد. یک نکته ظریف در این باره هست که نباید از آن غافل شد؛ اگر اندک ارادتی به انقلاب و نظام باشد، نباید گذاشت این قبیل اظهارنظرها به لطایفالحیل به نظام دوخته شود حتی اگر حضور آقای صفار در مجمع تشخیص مصلحت نظام یادآوری گردد.
اپیزود دوم:
نمیدانم در جریان آقای احمدینژاد و خیل طرفداران ایشان، بستر انتقاد به برخی تصمیمات رئیس جمهور تا چه اندازه گسترانیده شده است. رفتار آقای احمدینژاد در دوره دوم ریاست جمهوریاش و بویژه در سال اخیر باعث شده یک نگرش عمده در سطح جامعه نسبت به ایشان ایجاد شود. قبل از پرداختن به موضوع اصلی یادداشت بهتر است به برخی دغدغههای فرعی اشاره شود. مثلاً یکی از انتقادات به آقای احمدینژاد این است که چرا پس از انتخابات سال 84 در قامت یک رئیس جمهور اصولگرا ظاهر شد. البته آنهایی که روند انتخابات ریاست جمهوری نهم را از نزدیک رصد کرده و هنوز فراموش نکردهاند؛ میدانند احمدینژاد کاندیدای هیچ کسی نبود و دست بر زانوی کسی نگرفت. با این حال انگاره عمومی از احمدینژاد این بود که او یک رئیس جمهور وابسته به تشکیلات اصولگرا است. خود آقای احمدینژاد اما چند ماه قبل در جمع هوادارانش گفته است که او ناچار بوده که از نیروهای موجود استفاده کند. غربت احمدینژاد در آن سطح از تصمیمگیری میتواند این اظهارنظر او را موجه کند اما خیل کثیری از علاقهمندان جدید آقای احمدینژاد انتظار داشتند که او پالسهایی درباره عدم اعتقاد به تحدید نگاه انقلابی در قالب محدود اصولگرایی ارائه کند. علاقهمندان به آقای احمدینژاد باید به دوستان جدیدشان حق بدهند انتقاداتی از این سنخ داشته باشند. این انتظار که نسبت به برخی تصمیمگیریها در دولت گذشته باید اغماض داشت، انتظار درستی نیست. به عنوان نمونه وقتی همین آقای صفارهرندی بر امورات فرهنگی کشور قرار میگیرد، آیا باید انتظار داشت که از این تصمیم استقبال شود؟ این انتقاد از نوع انتقادات پیش برنده است و امیدواریم دوستان هوادار آقای احمدینژاد هم نسبت به تکامل گفتمانی و مدیریتی معتقد باشند.
اپیزود سوم:
آقای احمدینژاد در ابتدای مسیری است که میتواند به مثابه یک راه سوم در جمهوری اسلامی ایران تلقی شود. آقای احمدینژاد بنا به هر دلیلی- که کندوکاو درباره این دلیل انحرافی است- اکنون یک الگوی جدید سیاستورزی را به نسلهای مختلف ایرانی ارائه کرده است. بر اساس این مدل، تحدید گرایشات فکری و اعتقادی جامعه و بویژه نسل جوان در دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا دچار فروپاشی میشود و جامعه پرنشاط ایرانی میتواند به الگویی جدید در حوزه اندیشه و عمل بیندیشد. در الگوی جدید گرایش به اصلاحات لزوماً منجر به جبر پوشیدن قبای اصلاحطلبی نمیشود و دلسوزی برای اصول نیز اجباری شدن پذیرش جریان اصولگرایی را به دنبال ندارد. این یک واقعیت تلخ است که پیش از این مهندسی افکار انجام و افکار عمومی به دو قشر اصولگرا و اصلاحطلب تقسیمبندی میشد و بر این اساس رقابت بر سر صید افکار عمومی به سمت یکی از این دو گرایش بود. تحدید افکار به دو الگوی سیاسی - که در پشت پرده مشترکات بسیار دارند- یک خیانت به انقلاب بوده و هست. نسل جوان باید به مثابه موتور محرکه انقلابی باشد که آزادی در تفکر و تعقل بارزترین مشخصه آن بوده و هست. راه سوم هرچند در طلیعه است اما انتظار از همه علاقهمندان به ایران آن است نسبت به شکلگیری آن اهتمام کنند. اکنون آقای رئیس جمهور، علیرغم همه انتقادات امثال من، میتواند فراهم کننده یک راه سوم باشد و نشانههای آن نیز رؤیت شده است. هنوز زود است که درباره این راه سوم و مختصات آن سخن گفت. باید اجازه داد و دید آقای احمدینژاد از بستر قانون اساسی به دنبال برجسته کردن کدام وجوه است.
↧
3 اپیزود درباره احمدینژاد
↧