اعتدال: "زندگی عمومی آقا و خانم میم " عنوان یادداشتی است که "حسین مهکام" در روزنامه اعتماد درباره فیلم " زندگی خصوصی آقا و خانم میم" نوشته است.
در این یادداشت آمده است:
متاسفم که برخلاف نظر غالب دوستان منتقد، فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم را دوست ندارم. هر چند جریان روز به این فیلم برچسب فیلم مدرن دارای دغدغه در تعاطی سنت و مدرنیته زده است و خود کارگردان هر جا که بتواند روی این موضوع مانور میدهد. این فیلم اتفاقا به دلیل اینکه چالشی تعمدی میان سخیفترین مظاهر این تقابل و تعاطی ایجاد کرده، رویکردی سنتی به این معنا دارد. طرح دو سه حرف که فلان لباس را بپوش یا نه، ابدا دلیلی بر تقابل سنت و مدرنیته نیست؛ مگر اینکه این معنا را به کل نشناسیم. از سوی دیگر مشکل اصلی من با فیلم، داستان و به ویژه شخصیتپردازی است. گیرم که داستان قرار نباشد کلاسیک روایت شود و چه، هیچ ایرادی ندارد. اصلا بهتر. اما چرا پرسوناژها شخصیت نیستند؟ باز هم با دو سه حرف درباره گیردادن به لباس و تلفن هم یعنی شخصیت ساختهایم؟ اگر ساختهایم، اصلا چرا خانم میم تلفن مربوط به باردار بودنش را از ابتدای فیلم کتمان میکند و ما را به شک میاندازد و شوهرش را هم؟ شوهر او چه مشکلی با فرزند داشتن دارد؟ حالا که فرزندی هم دارند. این چه تعلیقی است که تماشاگر وقتی در انتها بفهمد او باردار است شوکه شود، در حالی که ابدا محمل های این تعلیق در شخصیتها نیست و فقط کمبود داستان به این سو فیلم را لغزانده. نکته بعدی اینکه همیشه در ساختار فیلمنامه، خواه کلاسیک و خواه غیرکلاسیک، اگر موضوع از وحدت خود خارج شود و موضوعات دیگر که به عنوان خرده روایت طرح میشوند تحتالشعاع موضوع اصلی نباشند، فیلمنامه دچار لطمه جدی میشود. هر فیلم یک موضوع اصلی دارد و باقی ماجراها خردهروایتهای زیرمجموعه آن هستند. فیلم آقا و خانم میم دارای دو موضوع، بل سه موضوع است. شک آقای میم و تماشاگر به همسرش، شک خانم میم به همسرش، شک همه به گوهریان. هیچ یک از این سه موضوع در زمره موضوع دیگر به طور کلی نیست. یعنی گوهریان و حضورش به مدد مقوله شک نمیآید بلکه دنیای جدیدی خلق میکند. اگر گوهریان نمیآمد هم مرد به زن شک داشت. به همین دلیل به مثابه بلندکردن چند هندوانه با یک دست، فیلم قصه کم میآورد؛ چون زمان کم میآورد. نکته بعدی بازی باز هم برخلاف نظر دوستان نه چندان خوب و پخته حاتمیکیاست. به نظرم فقط و فقط زمانی بازی حاتمیکیا خوب دیده میشود در این فیلم، که کسی او را از نزدیک نشناسد و ساعات زیادی با او برخورد نداشته باشد. اگر کسی حاتمیکیا را بشناسد قطعا میفهمد که او همان رفتارهای همیشهاش را دارد. هرگز هم باورم نمیشود که حجازی او را به دلیلی جز فروش فیلم به خاطر این قاعدهشکنی دعوت کرده باشد. فقط همین را بگویم که داستان این فیلم ْنقدر نخنماست که ترجیح میدهم از عمومی بودنش حرف بزنم و نه خصوصی بودنش. بعد هم وقتی فیلمی هنوز نه سنت را میشناسد و نه مدرنیته را، برای چه باید از واژه (میم) استفاده کند که به گونهای رمزگانی از شکلهای بیان پستمدرنیستی است؟ جز اینکه این روزها اداها بسیار شدهاند و واقعیتها کم؟
↧
زندگی عمومی آقا و خانم میم!
↧