Quantcast
Channel: اعتدال
Viewing all articles
Browse latest Browse all 22413

قاتل بروس‌ لی بالاخره پیدا شد!

$
0
0
تلویزیون ایران دارد مسیر خودش را می‌رود. خوب یا بد، همین است که هست. به رغم همه نظرسنجی‌های ناگهانی و غیرناگهانی‌اش، چیزهایی را می‌پذیرد که دلخواه‌اش باشد.
 

سینمای ایران اگر زنده بماند و پولی داشته باشد که تا شب عید 92 سر کند، باز تره خرد نمی‌کند برای صداهای مخالف و مرغ‌اش‌‌ همان یک پا را خواهد داشت. شعر ایران هم که سال‌هاست مثل شخصیت سری فیلم‌های «کلاغ»، از قبر بیرون می‌زند در شبِ شعر‌ها برای انتقام، نه اهل مفاهمه است نه مکالمه.
 

قصه ایران البته کنت دراکولاست که به خون همه تشنه است و ظاهری اشرافی دارد اما روز‌ها در تابوت کتابفروشی‌ها خاک می‌خورد و همنشین موش‌های انبارهای پخش است. این مرده زنده‌نما گاهی به دنبال عشق دوران جوانی سر از برلین و لندن و نیورک در می‌آورد و با قیافه جذاب و جوانِ ترجمه، خودی نشان می‌دهد اما در مجموع نمی‌تواند تأثیرخوبی بر مخاطبان بگذارد و ناچار به ترانسیلوانیای خودش می‌گریزد تا ابهت‌اش را حفظ کرده باشد و لقب اشرافی‌اش را. تئا‌تر و نقاشی و موسیقی هم که یکیش زامبی‌ست دیگری خانه جن‌زده و سومی روح انتقامجوی سری فیلم‌های حلقه.

نمی‌خواهم بگویم چه بکنیم چه نکنیم که حرف از این قضایا گذشته. من خودم به عنوان یک منتقد ادبی-سینمایی وضعیتی بهتر از پلنگ صورتی در آن قسمتی که وارد خانه آن شعبده‌باز شده بود، ندارم و آخرِ قصه، محتملاً به شکل و شمایل یک خرگوش صورتی کلاهِ شعبده‌بازی، از صحنه بیرون می‌روم. می‌دانم که بخش قابل ملاحظه‌ای از بودجه فرهنگ و هنر کشور صرف این می‌شود که مردم به این نتیجه دلنشین برسند که وضعیت فرهنگ و هنر ما گل و بلبل است بنابراین گفتن این قصه که هزینهٔ تبلیغات را صرف روبراه کردن این وضع کنید خندیدن به ریش «چه‌گوارا»‌یی خود است.

یادتان هست که اولین بازیگر نقشِ مرده زنده شده سری فیلم‌های «کلاغ» چه کسی بود؟ پسرِ خدابیامرز بروس لی بود که با عوض شدن گلوله مشقی با واقعی سر صحنهٔ فیلم کشته شد و افسانه بروس ‌لی و نفرین شدگی این خانواده را کامل کرد. از این نکته کمابیش کم‌دردسر-در قیاس با حرف‌های بالا- می‌خواهم به یک ضرب‌المثل معاصر قدیمی برسم که می‌تواند مرتبط باشد با‌‌ همان حرف‌ها؛ ضرب‌المثلی که از سال 58 تا همین دو روز قبل نشنیده بودم اما یک دفعه سرِ زبان یک راننده اتوبوس عصبانی خط کریمخان-جمهوری زنده شد که مقابل راننده تاکسی پیری که راه‌اش را سر تقاطع قرنی-سمیه و نبش دادگستری سد کرده بود و دائم داد می‌زد: «مگه تقصیر منه؟» غرید: «حالا برو هی دنبال قاتل بروس ‌لی بگرد!» یک ضرب‌المثل سینمایی ناب از دورانی فراموش شده.

خُب، من قاتل بروس ‌لی را پیدا کرده‌ام. حالا باید به کدام مسئول ذی‌ربط تحویل‌اش دهم؟

Viewing all articles
Browse latest Browse all 22413

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>