امیرعلی ابوالفتح در یادداشت خود در روزنامه بهار می نویسد: «جان کری»، رییس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، پس از اعلام انصراف «سوزان رایس» از تصدی سمت وزارت خارجه آمریکا، به عنوان جدیترین گزینه دراختیارگرفتن این سمت مطرح شده است.
این انتصاب احتمالی از هماکنون سوالی جدی را حداقل در ایران به وجود آورده است که آیا این تغییرات در وزارت خارجه کابینه دوم باراک اوباما و حضور سناتور کری در راس این وزارتخانه که پیش از این مواضع نرمی در قبال ایران داشته است و همواره از رویکرد مذاکره و گفتوگو با جمهوری اسلامی ایران استقبال کرده است میتواند تغییری در مناسبات تهران- واشنگتن ایجاد کند یا خیر. تردیدی نیست که وزیر خارجه در تنظیم جهتگیریهای کلان سیاست خارجی همه کشورها از نقش و جایگاه ویژه و پراهمیتی برخوردار است، اما وزرای خارجه هیچگاه نقش تمامکننده را در هیچ کشوری، بهخصوص ایالات متحده آمریکا، نداشتهاند. در این کشور علاوه بر وزیرخارجه، دستگاهها و تشکیلات بسیاری در این حوزه تصمیمگیری میکنند؛ از جمله این دستگاه و تشکیلات شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا
(United States National Security Council) است.
این شورا بخشی از تشکیلات دفتر رییسجمهوری ایالات متحده است که به مسائل مربوط به امنیت ملی و سیاست خارجی ایالات متحده رسیدگی میکند. اگرچه تصمیمات شورای امنیت ملی جنبه مشورتی برای رییسجمهور دارد، اما این شورا نقش بازوی اصلی ریاستجمهوری در هماهنگی سیاستهای مصوب در بین سازمانهای مربوط را ایفا میکند. وظیفه این شورا اطلاعاتدهی و شور با رییسجمهوری در مسائل ملی و امنیتی آمریکا است. وزارت دفاع هم که برای خود نقش برونمرزی قایل است در این حوزه، یعنی سیاست خارجی و روابط بینالملل، تاثیرگذار و تعیینکننده است. در کنار آنها سازمانهای اطلاعاتی این کشور هم جایگاه ویژهای در این حوزه دارند و میتوانند در تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای سیاست خارجی به ایفای نقش بپردازند.
در راس همه این دستگاهها و سازمانها، در نهایت، این شخص رییسجمهوری آمریکا است که در تعامل با مشاوران و وزرا، از جمله وزیر خارجه، جهتگیریها یا تاکتیک و نه استراتژی دولت را در حوزه سیاست خارجی تعیین و ابلاغ میکند. بر این اساس آمدن و رفتنهای مقامات در دستگاههای کوچکتر به آن اندازه اهمیت ندارد که دوستیهای کشورها را به دشمنی یا دشمنیها را به دوستی تغییر دهد. به عبارت دیگر اگر فردی با دیدگاه خاصی در راس دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی ایالات متحده آمریکا قرار گیرد نمیتواند تحول اساسی را در روابط و مناسبات آمریکا با سایر کشورهای جهان ایجاد کند.
از سوی دیگر سیاستمداران ایالات متحده آمریکا در مقامی غیر از اجرا عموما دست بازتری برای اظهارنظر و موضعگیری در قبال مسائل مختلف، بهخصوص در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی، دارند، اما این به آن معنا نیست که همان فرد در مقام اجرا و ورود به کابینه میتواند همان مواضع پیشین خود را پیگیری کند؛ چراکه آنها به ناچار تحتتاثیر الزامات سازمانی و تشکیلاتی، در مقام عمل، موضع خود را اصلاح کنند یا به طور کلی تغییر دهند؛ به عنوان مثال هیلاری کلینتون پیش از حضور در دولت نخست باراک اوباما به عنوان وزیر خارجه خواستار بهبود روابط و مناسبات واشنگتن- مسکو شده بود.
او این خواست را در نخستین دیدار خود با همتای روس خود نیز تکرار کرده و مورد تاکید قرار داد و در آن دیدار از اصطلاح «ریسِت» (reset) یا «تنظیم مجدد» روابط آمریکا و روسیه نیز استفاده کرد. وزیر خارجه آمریکا حتی در این دیدار که در ژنو سوییس برگزار شد هدیهای نسبتا غیرمعمول به وزیر خارجه روسیه داد؛ کلینتون در آن دیدار جعبه کوچکی را در دست گرفته بود و گفت که این هدیه نشاندهنده آن چیزی است که رییسجمهور اوباما و جوزف بایدن، معاون وی و شخص من درباره آن صحبت کردهایم.
سپس کلینتون در جعبه را باز کرد و هدیه خود را که شیء زردرنگی همراه با دکمهای به رنگ قرمز بود به لاوروف داد و گفت ما میخواهیم روابط خود را «ریست» کنیم. سپس هیلاری کلینتون و سرگئی لاوروف به صورت نمادین انگشتان خود را روی دکمه گذاشتند تا روابط آمریکا و روسیه را به اصصلاح «ریست» یا «تنظیم مجدد» کنند، اما این حرکت نمادین آنها هم کمکی به «تنظیم مجدد» روابط آمریکا و روسیه نکرد یا حداقل تنشها در روابط دو کشور را کاهش نداد؛ به طوری که در پایان دوران دولت نخست باراک اوباما تغییر محسوسی در روابط آمریکا و روسیه در دولت او با دولت جورج بوش احساس نمیشود. در ضمن قضاوت در مورد جان کری، وزیر خارجه آینده ایالات متحده آمریکا در صورتی که سنا به او رای اعتماد دهد، با عملکرد و اقداماتش قابل ارزیابی است.
کری که در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 2004 به عنوان نامزد حزب دموکرات قدم به میدان رقابت با جورج بوش، نامزد حزب جمهوریخواه، گذاشته بود از یک معامله بزرگ با جمهوری اسلامی ایران در صورت پیروزی در انتخابات سخن به میان آورده بود، اما سیاستهای او پس از انتخابات ریاستجمهوری که شکست از رقیبش را به دنبال داشت با شعارهای انتخاباتیاش کاملا در تضاد بود.
کری که خواستار تعامل با ایران و در دستور کار قرارگرفتن رویکرد مبتنی بر گفتوگو با جمهوری اسلامی شده بود پس از انتخابات در مقام رییس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا نهتنها با هیچیک از طرحها و لوایح تحریمی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالفت نکرد، بلکه به منظور تصویب و اعمال علیه ایران با همه آنها همراهی کافی و وافی داشته است. اینکه جان کری در مواضع اعلامی خود ایران را صاحب حق برای دراختیارداشتن برنامه هستهای معرفی میکرد نباید منجر به بروز این تعبیر غلط در ایران شود که او با سایر سیاستمداران آمریکایی تفاوت دارد و این تفاوت میتواند در صورت انتخاب به عنوان وزیر خارجه منجر به بازشدن گره پرونده هستهای ایران شود.
حقی که کری در مورد برنامه هستهای ایران مورد تاکید قرار داده نه حق دراختیارداشتن چرخه کامل سوخت هستهای، بلکه منظور صرفا حق دراختیارداشتن نیروگاه هستهای تولید برق است؛ این همان رویکرد و نگاهی است که به غیر از جان کری سایر سیاستمداران آمریکایی هم مورد تاکید قرار میدهند. بنابراین از این منظر نیز میان جان کری با هیلاری کلینتون هیچ تفاوتی وجود ندارد. از این رو تغییرات در راس وزارت خارجه آمریکا و رفتن کلینتون و آمدن احتمالی جان کری نمیتواند تاثیر چندانی در مناسبات ایران و آمریکا داشته باشد؛ چراکه وزیرخارجه در این حیطه مهره کوچکی محسوب میشود؛ حتی در مقیاسی بزرگتر، یعنی تغییر روسای جمهور و جابهجایی احزاب در دولتها، هم نمیتواند منجر به تغییر در شاکله روابط ایالات متحده آمریکا با سایر کشورهای جهان ایجاد کند؛ چرا که در این کشور عموما استراتژیها جایگاهی ثابت دارد و روسای جمهور تنها میتوانند تغییراتی کوچک در تاکتیکها اعمال کنند. بنابراین نباید نسبت به تغییر مهره کوچک تصمیمگیری در حوزه سیاست خارجی آمریکا که تنها بخشی از جهتگیریها در این حوزه را تنظیم و طراحی میکند چندان خوشبین بود و باید به این تغییرات نگاهی واقعبینانه داشت.
*کارشناس مسائل آمریکا