اعتدال: محورهای گفتگوی "نسیم" با محمدحسین خزعلی، فرزند آیتالله خزعلی به شرح ذیل است:
- چند روز پیش یک خانمی با منزل حاج آقا تماس می گیرند و مادر بنده به گمان اینکه این خانم واسطه مهدی است با وی گفتگو می کند چرا که حاج خانم جواب تلفن مهدی و اعضای خانواده وی را نمی دهد و در این مدت چند نفر را واسطه کرده است .
- در این گفتگوی تلفنی مادر بنده با قاطعیت پاسخ سئوال های این خانم را می دهد، این خانمی که بعدها مشخص شد خبرنگار یکی از رسانه های اپوزیسیون است برخی از قسمت های مصاحبه را حذف و یا تحریف کرده است.
- قطعا مادر و پدر بنده از رویهای که مهدی در پیش گرفته است ، ناراحتند.
- پدر من در ابتدای موضع گیری های مهدی بارها تلاش کرد که وی رویه خود را اصلاح کند اما بعد از اینکه مشاهده کرد مهدی قضد اصلاح ندارد از وی قطع امید کرد.
- وقتی به پدرم اطلاع دادند که ظاهرا مهدی اعتصاب غذا کرده، حاج آقا گفتند حتی اگر اعتصاب غدا بکند، حتی اگر از این اعتصاب غدا هم بمیرد من کاری با وی ندارم، نه حمایتی می کنم، نه سفارشی می کنم، نه پیگیر کارش هستم.
- برادرم مهدی اخیرا با بنده تماس گرفت و گفت برای روز ۱۳ آبان فراخوانی از سوی برخی نهادها به منظور تاکید بر آشتی ملی و صلح و دوستی قرار است برگزار شود و از من خواست که از این فراخوان حمایت کنم . مهدی به من گفت که این تجمع بر خلاف قانون نیست و مجوز قانونی آن کسب شده است. بنده هم با این شرایطی که مهدی گفت پذیرفتم. اما متاسفانه بر خلاف حرف مهدی مسائلی در این بیانیه مطرح شد که برخلاف تفکر من بود . در این بیانیه آمده بود در فلان ساعت با نماد و لباس سیز بیاید و علیه سیاست های نظام راهپیمایی کنید و حتی جمله ای زده بود با عنوان سخنی با حاکمیت و ... که با طرز تفکر بنده مخالف بود.
- مهدی مدت ها پیش بنده از دفتر خالی مهدی با موافقت وی استفاده کرده بودم و ولی او بعدها مدعی شد که باید اجاره دفتر او را بپردازم.
- مهدی برای اینکه من را تحت فشار بگذارد یک لیستی تهیه کرد و مدعی شد که من به وی ۱۱ میلیون تومان بدهکار هستم. جالب اینجاست که وی در شرح بدهکاری من آورده که این بدهکاری به علت اجاره دفتر کار وی و حق بیمه ای است که وی برای من حساب کرده است که من حتی از این موضوع با خبر نبودم.
- مهدی چندبار به عنوان دریافت طلب خود به خانه بنده و حاج آقا آمد و حتی باعث تکدرخاطر پدر نیز شد و در یک پیام مکتوب که گذاشته بود نوشته بود که بدهی بنده به وی ۶۱ میلیون است . یازده میلیون تومان اصل پول و ۵۰ میلیون تومان هم سودی که به این پول تعلق گرفته است !
- من کارشناس مسائل سیاسی نیستم و به فعالیت هنری مشغولم. اخبار را می شنوم و گاهی اوقات پیگیری می کنم ولی احساس کردم که آقا مهدی قصد دارد من را وارد مسائل حاشیه ای کند برای همین لازم دانستم که از یک رسانه رسمی اعلام کنم که من نه هم خط مهدی هستم ، نه با وی هم جهت هستم، نه مثل او فکر می کنم و علاقه ای هم ندارم وارد سیاست بازی بشوم . چون با وجود این همه کارشاس صاحب نظر و تمتخصص هنوز خودم را در جایگاهی نمی بینم که نظر سیاسی بدهم حتی با شناختی که از مهدی هم دارم او را هم در حدی نمی بینم که درباره مسائل سیاسی اظهار نظر کند.
- چند روز پیش یک خانمی با منزل حاج آقا تماس می گیرند و مادر بنده به گمان اینکه این خانم واسطه مهدی است با وی گفتگو می کند چرا که حاج خانم جواب تلفن مهدی و اعضای خانواده وی را نمی دهد و در این مدت چند نفر را واسطه کرده است .
- در این گفتگوی تلفنی مادر بنده با قاطعیت پاسخ سئوال های این خانم را می دهد، این خانمی که بعدها مشخص شد خبرنگار یکی از رسانه های اپوزیسیون است برخی از قسمت های مصاحبه را حذف و یا تحریف کرده است.
- قطعا مادر و پدر بنده از رویهای که مهدی در پیش گرفته است ، ناراحتند.
- پدر من در ابتدای موضع گیری های مهدی بارها تلاش کرد که وی رویه خود را اصلاح کند اما بعد از اینکه مشاهده کرد مهدی قضد اصلاح ندارد از وی قطع امید کرد.
- وقتی به پدرم اطلاع دادند که ظاهرا مهدی اعتصاب غذا کرده، حاج آقا گفتند حتی اگر اعتصاب غدا بکند، حتی اگر از این اعتصاب غدا هم بمیرد من کاری با وی ندارم، نه حمایتی می کنم، نه سفارشی می کنم، نه پیگیر کارش هستم.
- برادرم مهدی اخیرا با بنده تماس گرفت و گفت برای روز ۱۳ آبان فراخوانی از سوی برخی نهادها به منظور تاکید بر آشتی ملی و صلح و دوستی قرار است برگزار شود و از من خواست که از این فراخوان حمایت کنم . مهدی به من گفت که این تجمع بر خلاف قانون نیست و مجوز قانونی آن کسب شده است. بنده هم با این شرایطی که مهدی گفت پذیرفتم. اما متاسفانه بر خلاف حرف مهدی مسائلی در این بیانیه مطرح شد که برخلاف تفکر من بود . در این بیانیه آمده بود در فلان ساعت با نماد و لباس سیز بیاید و علیه سیاست های نظام راهپیمایی کنید و حتی جمله ای زده بود با عنوان سخنی با حاکمیت و ... که با طرز تفکر بنده مخالف بود.
- مهدی مدت ها پیش بنده از دفتر خالی مهدی با موافقت وی استفاده کرده بودم و ولی او بعدها مدعی شد که باید اجاره دفتر او را بپردازم.
- مهدی برای اینکه من را تحت فشار بگذارد یک لیستی تهیه کرد و مدعی شد که من به وی ۱۱ میلیون تومان بدهکار هستم. جالب اینجاست که وی در شرح بدهکاری من آورده که این بدهکاری به علت اجاره دفتر کار وی و حق بیمه ای است که وی برای من حساب کرده است که من حتی از این موضوع با خبر نبودم.
- مهدی چندبار به عنوان دریافت طلب خود به خانه بنده و حاج آقا آمد و حتی باعث تکدرخاطر پدر نیز شد و در یک پیام مکتوب که گذاشته بود نوشته بود که بدهی بنده به وی ۶۱ میلیون است . یازده میلیون تومان اصل پول و ۵۰ میلیون تومان هم سودی که به این پول تعلق گرفته است !
- من کارشناس مسائل سیاسی نیستم و به فعالیت هنری مشغولم. اخبار را می شنوم و گاهی اوقات پیگیری می کنم ولی احساس کردم که آقا مهدی قصد دارد من را وارد مسائل حاشیه ای کند برای همین لازم دانستم که از یک رسانه رسمی اعلام کنم که من نه هم خط مهدی هستم ، نه با وی هم جهت هستم، نه مثل او فکر می کنم و علاقه ای هم ندارم وارد سیاست بازی بشوم . چون با وجود این همه کارشاس صاحب نظر و تمتخصص هنوز خودم را در جایگاهی نمی بینم که نظر سیاسی بدهم حتی با شناختی که از مهدی هم دارم او را هم در حدی نمی بینم که درباره مسائل سیاسی اظهار نظر کند.