«واقعا خاطرم نیست که چه کسانی طرفدار سازمان اطلاعات بودند. اما من و آقایان حجاریان و خسرو تهرانی فکر میکردیم که وزارت اطلاعات از سازمان اطلاعات بهتر است. به این دلیل که موظف به پاسخگویی است و بیشتر تحت نظارت و کنترل قرار میگیرد.»
این بخشی از سخنان محمد شریعتمداری در گفتوگو با فصلنامه روزنامه «اعتماد» است. شریعتمداری که در سالهای اخیر بیشتر به عنوان چهرهای اقتصادی شناخته شده، در این گفتوگو از سوابق امنیتیاش گفته است؛ سوابقی که شاید تا پیش از این کمتر کسی از آن مطلع بود.
او که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ در جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی به دنبال ریاستجمهوری محمد محمدی نیک (ری شهری) بود، با انتخاب سیدمحمد خاتمی به عنوان وزیر بازرگانی کابینه انتخاب شد. اما او سالها پیش از وزارت بازرگانی، نه در حوزه اقتصاد که در کار امنیتی بود. شریعتمداری از جمله افرادی بود که در تاسیس وزارت اطلاعات در دهه ۶۰ مشارکت داشت؛ حضوری که در ادامۀ فعالیتهایش در کمیتههای انقلاب و اطلاعات نخستوزیری تعریف میشد.
با تمرکز فعالیتهای اطلاعاتی مخالف بودند
وزارت اطلاعات در شرایطی تشکیل شد که از ابتدای انقلاب چندین سازمان و کمیته اطلاعاتی و امنیتی از سوی نهادها و سازمانهای مختلف انقلابی ایجاد شده بود و تجمیع این نیروها کار سادهای نبود. شریعتمداری در این باره میگوید: «از هفتاد و دو ملت و هر کسی که در این زمینه کار میکرد، وارد دستگاه اطلاعات کشور شد. همه هم مدعی بودند. بیشتر همت من هم در آن مقطع کمک به تاسیس وزارت اطلاعات و ادغام کردن همه سازمانهایی که فعالیت اطلاعاتی داشتند در این وزارت بود.»
دغدغه شریعتمداری در آن سالها تبیین شرایطی بود که همه این سازمانها به یک سازمان واحد تبدیل شود و ساختاری منسجم بیابد و همین انگیزه بود که او و چند تن دیگر از دوستانش را به تهیه و تنظیم قانون استخدام در وزارت اطلاعات ترغیب کرد.
او دربارۀ دیدگاههای متفاوتی که در زمان تاسیس وزارت اطلاعات میان نیروهای امنیتی به وجود آمده بود، میگوید: «برخی میگفتند که فعالیتهای اطلاعاتی در قالب وزارت، نظام را ضربهپذیر میکند که این نگاه هنوز هم هست. میگویند که وجود سازمانهای اطلاعاتی مختلف هزینههای نظام را کم میکند... مخالف تمرکز فعالیتهای اطلاعاتی در قالب یک سازمان بودند و میگفتند که پراکندگی سازمانهای اطلاعاتی موازی باعث امنیت بیشتری میشود. این بحث وجود داشت که همه مردم ایران باید در حفظ دستاوردهای نظام مشارکت کنند و هنوز هم میگویند. اما گروه دیگری میگفتند که این پراکندگی، برآورد این نوع اقدامات را پایین میآورد و موازیکاری درگیریها و گرفتاریهای بسیاری را بوجود میآورد. در هر صورت طرز تفکر تمرکز فعالیتهای اطلاعاتی پیروز شد و وزارت اطلاعات شکل گرفت.»
ساواکیهای معترض حقوقشان را گرفتند
استفاده از تجربیات ساواک در برخی حوزههای امنیتی از دیگر نکاتی است که شریعتمداری به آن اشاره کرده است. او با بیان اینکه «بخشی از ساواک را ما مجدداً راهاندازی کردیم»، میافزاید: «مثلاً ضد جاسوسی در ساواک بود. به این دلیل که این سیستم را آمریکاییها طراحی کرده بودند، در حوزه شرق بیشتر تمرکز و قدرت داشتند.» او با بیان اینکه «تعدادی از نیروهای ساواک با کسب اجازه و هماهنگی با امام جذب وزارت اطلاعات شدند»، میگوید: «خاطرم نیست [چند نفر بودند] ولی تعدادی از اینها که در حوزه امنیت در مسایل خارجی کار میکردند به خصوص در حوزه جاسوسی و ضد جاسوسی بکار گرفته شدند که اطلاعات از آنها گرفته شود و مشخص شود که چه کارهایی انجام شده است.»
شریعتمداری میافزاید: «معاونت امور انقلاب نخستوزیری متصدی این کار بود که معاون نخستوزیر محسوب میشد و بالطبع خود نخستوزیر که شهید رجایی بودند مسئولیت این کار را بر عهده داشتند. ایشان هماهنگیهای لازم را با امام در این زمینه داشتند.»
او با اشاره به اینکه در ماههای اول انقلاب برخی از نیروهای ساواک خواهان دریافت حقوق خود بودند، میگوید: «زمینههای تاسیس وزارت اطلاعات که مطرح شد طبیعتا یکی از نهادهایی که در این زمینه نقش داشت اطلاعات نخستوزیری بود... این هم از موضوعات جالب است که انقلاب به پیروزی رسیده و جمهوری اسلامی تاسیس شده و خیلی از مقامات این نظام جدید توسط ساواک شکنجه شده بودند اما ساواکیها میآمدند جلوی در نخستوزیری و تظاهرات میکردند...خیلی از ساواکیهای معترض هم حق و حقوقشان را گرفتند، مثلاً باغبانی که در باغ مهران [محل ساختمان مرکزی ساواک] بود که گناهی نکرده بود.»
فردوست در تشکیل وزارت اطلاعات نقشی نداشت
شریعتمداری با اشاره به برخی وقایع ابتدای انقلاب که به نابودی اسناد امنیتی منجر شد، گفته است: «وقتی باغ مهران تحویل شد یک خرابهای بود در اختیار آقای [جواد] مادرشاهی قرار گرفت. این مجموعه خیلی شرایط بدی داشت. من وقتی رفتم داخل باغ مهران دیدم که مردم یک بخش قابل ملاحظهای از تمام اطلاعات موجود را دارند آتش میزدند. یادم هست که از یک ساختمان سه طبقه جعبهها را پایین میانداختند که [یکی از جعبهها] یک متری من خورد زمین و وقتی خرد شد، ترکشهای آن جعبه چند جای من را زخمی کرد. این داستانی که میگویم مربوط به مقطعی است که باغ مهران تصرف شد. با چشمهای خودم دیدم که عکس شاه را با کالیبر ۵۰ میزدند... ممکن است که در بین این مردم افرادی هم بودند که تعمدی این کارها را میکردند. به نظرم تودهایها فعال بودند.»
او با رد گمانهای که از «نقش مستقیم» حسین فردوست در شکلگیری ساختار وزارت اطلاعات حکایت دارد، میگوید: «وزارت اطلاعات هنوز تاسیس نشده بود و مذاکرات و بازجویی از او تازه داشت انجام میشد. هنوز نوشته تدوینشدهای آماده نشده بود. البته ممکن است کسانی با او ارتباط داشتند و میرفتند و میآمدند و سوالاتی از فردوست میپرسیدند و اطلاعاتی میگرفتند و بعدا از همین مطالب استفاده میکردند و من نمیتوانم این مساله را رد کنم مثل حسین آقای...»
به پیشنهاد خسرو تهرانی سراغ ریشهری رفتیم
با تاسیس وزارت اطلاعات، آیتالله ریشهری به عنوان نخستین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی برگزیده شد اما او اولین گزینه نبود: «ابتدا مرحوم فردوسیپور معرفی شدند. آقای فردوسیپور در مجلس مطالبی را گفتند که در نهایت ایشان به وزارت اطلاعات نرفتند و بعدا آقای ریشهری رفتند وزارت اطلاعات.» آشنایی شریعتمداری با ریشهری اما نه به تاسیس وزارت اطلاعات که به چند سال قبل از آن بازمیگشت. سالهایی که او در دفتر اطلاعات نخستوزیری فعالیت میکرد و ریشهری حاکم شرع دادگاههای ارتش بود.
حضور نیروهای مسلمان در فعالیتهای اطلاعاتی مشکلات و سوالاتی را برای آنان ایجاد کرده بود. شریعتمداری درباره این مشکلات میگوید: «فکر میکردیم که بچههای مسلمان میآیند و میروند در مجموعهای کار میکنند. در حکم اولیه که بحثی نداشتیم اما بحث حکم ثانویه پیش میآمد. سر در سوراخ کلید مردم کردن که کار بدی است ولی بنا بر حکم ثانویه ممکن است واجب و لازم شود. اینها که این کار را میکنند دچار رذایلی میشوند. ما این دغدغه را به عنوان بچههای مسلمان داشتیم در اوایل پیروزی انقلاب که اگر ما بچههای انقلاب را دعوت کردیم و گفتیم بروید این کار را انجام بدهید، نباید به حال خودشان رهایشان کنیم. به این نتیجه رسیدیم که باید در این زمینه کاری کرد...»
اینچنین بود که به پیشنهاد خسرو تهرانی تصمیم بر این شد جوانان مسلمان سوالات شرعی خود را از یک «مجتهد» بپرسند و قرعه به نام آیتالله ریشهری افتاد: «فکر میکنم از همان موقع آقای خسرو تهرانی در این زمینه دغدغه داشتند. بچهها از ایشان سوالات شرعی در حوزه فعالیتهای اطلاعاتی داشتند که آقای تهرانی نمیتوانستند پاسخ بدهند. هم نماینده ولی فقیه در مجموعه باید مشخص میشد که خیلی تلاش شد که در نهایت سوالات شرعی را باید از کسی پرسید برای کارهای اجرایی که امام، آیتالله صانعی را پیشنهاد کردند و سؤالات از ایشان پرسیده میشد. دغدغه مسایل شرعی در حوزه مسایل اطلاعاتی- امنیتی هم بیشتر از گفتوگوی شهید رجایی و آقای خسرو تهرانی بوجود آمد. پس از شهادت شهید رجایی این مساله در دولت میرحسین موسوی دنبال شد و همین مساله منجر به آشنایی با آیتالله ریشهری شد. ارتباط مستقیم و نزدیک از همین جا آغاز شد. البته من آشنایی کلی از ایشان داشتم که از اینجا به بعد ارتباط من با آیتالله ریشهری به رابطه استاد و شاگرد تبدیل شد.»
مجردهای کمیته ۱۲۰۰ تومان حقوق میگرفتند، متاهلها ۱۵۰۰
شریعتمداری در بخش دیگری از این گفتوگو به دوره فعالیت خود در کمیتههای انقلاب اشاره کرده است. جایی که هم پست میداد، هم لیست حقوق مینوشت، هم در واحد عملیات حضور داشت و با ماشینهای گشت به عملیات میرفت.
او اولین تلاش اقتصادی جدی خود را در همین کمیته به انجام رساند؛ فعالیتی که به گفتۀ او منجر به تنظیم «نظام حقوق و دستمزد» در کمیتههای انقلاب شد. شریعتمداری درباره این تجربه میگوید: «جایی هیأت امنایی میخواستند. برای مثال حساب جاری کمیته یک حساب چهار امضاء بود که امضای من بود به اضافه امضای مرحوم افشار، آیتالله باقری کنی و آیتالله مهدوی کنی که اولین حساب کمیته مرکزی انقلاب اسلامی بود... یک پولی را امام میدادند که همان پول را داخل یک ظرفی میگذاشتند در طبقه بالای کمیته که هر کسی بر اساس نیازش میرفت از آن پول برمیداشت. یکی میرفت صد تومان برمیداشت، یکی دویست تومان، هر کسی بر اساس پولی که لازم داشت از داخل آن ظرف پول بر میداشت. یک روزی من رفتم به آقای باقری کنی گفتم حاج آقا این کمیته ضابطه پرداخت دستمزد میخواهد که ایشان گفت بیا بنویسیم. کاغذی که آیتالله باقری کنی نوشتند را من دارم. ایشان نوشتند مجرد ۱۲۰۰ تومان، متاهل ۱۵۰۰ تومان و هر اولاد هم ۱۰۰ تومان که این شد نظام حقوق دستمزد کمیته انقلاب.»
این بخشی از سخنان محمد شریعتمداری در گفتوگو با فصلنامه روزنامه «اعتماد» است. شریعتمداری که در سالهای اخیر بیشتر به عنوان چهرهای اقتصادی شناخته شده، در این گفتوگو از سوابق امنیتیاش گفته است؛ سوابقی که شاید تا پیش از این کمتر کسی از آن مطلع بود.
او که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ در جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی به دنبال ریاستجمهوری محمد محمدی نیک (ری شهری) بود، با انتخاب سیدمحمد خاتمی به عنوان وزیر بازرگانی کابینه انتخاب شد. اما او سالها پیش از وزارت بازرگانی، نه در حوزه اقتصاد که در کار امنیتی بود. شریعتمداری از جمله افرادی بود که در تاسیس وزارت اطلاعات در دهه ۶۰ مشارکت داشت؛ حضوری که در ادامۀ فعالیتهایش در کمیتههای انقلاب و اطلاعات نخستوزیری تعریف میشد.
با تمرکز فعالیتهای اطلاعاتی مخالف بودند
وزارت اطلاعات در شرایطی تشکیل شد که از ابتدای انقلاب چندین سازمان و کمیته اطلاعاتی و امنیتی از سوی نهادها و سازمانهای مختلف انقلابی ایجاد شده بود و تجمیع این نیروها کار سادهای نبود. شریعتمداری در این باره میگوید: «از هفتاد و دو ملت و هر کسی که در این زمینه کار میکرد، وارد دستگاه اطلاعات کشور شد. همه هم مدعی بودند. بیشتر همت من هم در آن مقطع کمک به تاسیس وزارت اطلاعات و ادغام کردن همه سازمانهایی که فعالیت اطلاعاتی داشتند در این وزارت بود.»
دغدغه شریعتمداری در آن سالها تبیین شرایطی بود که همه این سازمانها به یک سازمان واحد تبدیل شود و ساختاری منسجم بیابد و همین انگیزه بود که او و چند تن دیگر از دوستانش را به تهیه و تنظیم قانون استخدام در وزارت اطلاعات ترغیب کرد.
او دربارۀ دیدگاههای متفاوتی که در زمان تاسیس وزارت اطلاعات میان نیروهای امنیتی به وجود آمده بود، میگوید: «برخی میگفتند که فعالیتهای اطلاعاتی در قالب وزارت، نظام را ضربهپذیر میکند که این نگاه هنوز هم هست. میگویند که وجود سازمانهای اطلاعاتی مختلف هزینههای نظام را کم میکند... مخالف تمرکز فعالیتهای اطلاعاتی در قالب یک سازمان بودند و میگفتند که پراکندگی سازمانهای اطلاعاتی موازی باعث امنیت بیشتری میشود. این بحث وجود داشت که همه مردم ایران باید در حفظ دستاوردهای نظام مشارکت کنند و هنوز هم میگویند. اما گروه دیگری میگفتند که این پراکندگی، برآورد این نوع اقدامات را پایین میآورد و موازیکاری درگیریها و گرفتاریهای بسیاری را بوجود میآورد. در هر صورت طرز تفکر تمرکز فعالیتهای اطلاعاتی پیروز شد و وزارت اطلاعات شکل گرفت.»
ساواکیهای معترض حقوقشان را گرفتند
استفاده از تجربیات ساواک در برخی حوزههای امنیتی از دیگر نکاتی است که شریعتمداری به آن اشاره کرده است. او با بیان اینکه «بخشی از ساواک را ما مجدداً راهاندازی کردیم»، میافزاید: «مثلاً ضد جاسوسی در ساواک بود. به این دلیل که این سیستم را آمریکاییها طراحی کرده بودند، در حوزه شرق بیشتر تمرکز و قدرت داشتند.» او با بیان اینکه «تعدادی از نیروهای ساواک با کسب اجازه و هماهنگی با امام جذب وزارت اطلاعات شدند»، میگوید: «خاطرم نیست [چند نفر بودند] ولی تعدادی از اینها که در حوزه امنیت در مسایل خارجی کار میکردند به خصوص در حوزه جاسوسی و ضد جاسوسی بکار گرفته شدند که اطلاعات از آنها گرفته شود و مشخص شود که چه کارهایی انجام شده است.»
شریعتمداری میافزاید: «معاونت امور انقلاب نخستوزیری متصدی این کار بود که معاون نخستوزیر محسوب میشد و بالطبع خود نخستوزیر که شهید رجایی بودند مسئولیت این کار را بر عهده داشتند. ایشان هماهنگیهای لازم را با امام در این زمینه داشتند.»
او با اشاره به اینکه در ماههای اول انقلاب برخی از نیروهای ساواک خواهان دریافت حقوق خود بودند، میگوید: «زمینههای تاسیس وزارت اطلاعات که مطرح شد طبیعتا یکی از نهادهایی که در این زمینه نقش داشت اطلاعات نخستوزیری بود... این هم از موضوعات جالب است که انقلاب به پیروزی رسیده و جمهوری اسلامی تاسیس شده و خیلی از مقامات این نظام جدید توسط ساواک شکنجه شده بودند اما ساواکیها میآمدند جلوی در نخستوزیری و تظاهرات میکردند...خیلی از ساواکیهای معترض هم حق و حقوقشان را گرفتند، مثلاً باغبانی که در باغ مهران [محل ساختمان مرکزی ساواک] بود که گناهی نکرده بود.»
فردوست در تشکیل وزارت اطلاعات نقشی نداشت
شریعتمداری با اشاره به برخی وقایع ابتدای انقلاب که به نابودی اسناد امنیتی منجر شد، گفته است: «وقتی باغ مهران تحویل شد یک خرابهای بود در اختیار آقای [جواد] مادرشاهی قرار گرفت. این مجموعه خیلی شرایط بدی داشت. من وقتی رفتم داخل باغ مهران دیدم که مردم یک بخش قابل ملاحظهای از تمام اطلاعات موجود را دارند آتش میزدند. یادم هست که از یک ساختمان سه طبقه جعبهها را پایین میانداختند که [یکی از جعبهها] یک متری من خورد زمین و وقتی خرد شد، ترکشهای آن جعبه چند جای من را زخمی کرد. این داستانی که میگویم مربوط به مقطعی است که باغ مهران تصرف شد. با چشمهای خودم دیدم که عکس شاه را با کالیبر ۵۰ میزدند... ممکن است که در بین این مردم افرادی هم بودند که تعمدی این کارها را میکردند. به نظرم تودهایها فعال بودند.»
او با رد گمانهای که از «نقش مستقیم» حسین فردوست در شکلگیری ساختار وزارت اطلاعات حکایت دارد، میگوید: «وزارت اطلاعات هنوز تاسیس نشده بود و مذاکرات و بازجویی از او تازه داشت انجام میشد. هنوز نوشته تدوینشدهای آماده نشده بود. البته ممکن است کسانی با او ارتباط داشتند و میرفتند و میآمدند و سوالاتی از فردوست میپرسیدند و اطلاعاتی میگرفتند و بعدا از همین مطالب استفاده میکردند و من نمیتوانم این مساله را رد کنم مثل حسین آقای...»
به پیشنهاد خسرو تهرانی سراغ ریشهری رفتیم
با تاسیس وزارت اطلاعات، آیتالله ریشهری به عنوان نخستین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی برگزیده شد اما او اولین گزینه نبود: «ابتدا مرحوم فردوسیپور معرفی شدند. آقای فردوسیپور در مجلس مطالبی را گفتند که در نهایت ایشان به وزارت اطلاعات نرفتند و بعدا آقای ریشهری رفتند وزارت اطلاعات.» آشنایی شریعتمداری با ریشهری اما نه به تاسیس وزارت اطلاعات که به چند سال قبل از آن بازمیگشت. سالهایی که او در دفتر اطلاعات نخستوزیری فعالیت میکرد و ریشهری حاکم شرع دادگاههای ارتش بود.
حضور نیروهای مسلمان در فعالیتهای اطلاعاتی مشکلات و سوالاتی را برای آنان ایجاد کرده بود. شریعتمداری درباره این مشکلات میگوید: «فکر میکردیم که بچههای مسلمان میآیند و میروند در مجموعهای کار میکنند. در حکم اولیه که بحثی نداشتیم اما بحث حکم ثانویه پیش میآمد. سر در سوراخ کلید مردم کردن که کار بدی است ولی بنا بر حکم ثانویه ممکن است واجب و لازم شود. اینها که این کار را میکنند دچار رذایلی میشوند. ما این دغدغه را به عنوان بچههای مسلمان داشتیم در اوایل پیروزی انقلاب که اگر ما بچههای انقلاب را دعوت کردیم و گفتیم بروید این کار را انجام بدهید، نباید به حال خودشان رهایشان کنیم. به این نتیجه رسیدیم که باید در این زمینه کاری کرد...»
اینچنین بود که به پیشنهاد خسرو تهرانی تصمیم بر این شد جوانان مسلمان سوالات شرعی خود را از یک «مجتهد» بپرسند و قرعه به نام آیتالله ریشهری افتاد: «فکر میکنم از همان موقع آقای خسرو تهرانی در این زمینه دغدغه داشتند. بچهها از ایشان سوالات شرعی در حوزه فعالیتهای اطلاعاتی داشتند که آقای تهرانی نمیتوانستند پاسخ بدهند. هم نماینده ولی فقیه در مجموعه باید مشخص میشد که خیلی تلاش شد که در نهایت سوالات شرعی را باید از کسی پرسید برای کارهای اجرایی که امام، آیتالله صانعی را پیشنهاد کردند و سؤالات از ایشان پرسیده میشد. دغدغه مسایل شرعی در حوزه مسایل اطلاعاتی- امنیتی هم بیشتر از گفتوگوی شهید رجایی و آقای خسرو تهرانی بوجود آمد. پس از شهادت شهید رجایی این مساله در دولت میرحسین موسوی دنبال شد و همین مساله منجر به آشنایی با آیتالله ریشهری شد. ارتباط مستقیم و نزدیک از همین جا آغاز شد. البته من آشنایی کلی از ایشان داشتم که از اینجا به بعد ارتباط من با آیتالله ریشهری به رابطه استاد و شاگرد تبدیل شد.»
مجردهای کمیته ۱۲۰۰ تومان حقوق میگرفتند، متاهلها ۱۵۰۰
شریعتمداری در بخش دیگری از این گفتوگو به دوره فعالیت خود در کمیتههای انقلاب اشاره کرده است. جایی که هم پست میداد، هم لیست حقوق مینوشت، هم در واحد عملیات حضور داشت و با ماشینهای گشت به عملیات میرفت.
او اولین تلاش اقتصادی جدی خود را در همین کمیته به انجام رساند؛ فعالیتی که به گفتۀ او منجر به تنظیم «نظام حقوق و دستمزد» در کمیتههای انقلاب شد. شریعتمداری درباره این تجربه میگوید: «جایی هیأت امنایی میخواستند. برای مثال حساب جاری کمیته یک حساب چهار امضاء بود که امضای من بود به اضافه امضای مرحوم افشار، آیتالله باقری کنی و آیتالله مهدوی کنی که اولین حساب کمیته مرکزی انقلاب اسلامی بود... یک پولی را امام میدادند که همان پول را داخل یک ظرفی میگذاشتند در طبقه بالای کمیته که هر کسی بر اساس نیازش میرفت از آن پول برمیداشت. یکی میرفت صد تومان برمیداشت، یکی دویست تومان، هر کسی بر اساس پولی که لازم داشت از داخل آن ظرف پول بر میداشت. یک روزی من رفتم به آقای باقری کنی گفتم حاج آقا این کمیته ضابطه پرداخت دستمزد میخواهد که ایشان گفت بیا بنویسیم. کاغذی که آیتالله باقری کنی نوشتند را من دارم. ایشان نوشتند مجرد ۱۲۰۰ تومان، متاهل ۱۵۰۰ تومان و هر اولاد هم ۱۰۰ تومان که این شد نظام حقوق دستمزد کمیته انقلاب.»