مشروح گفتگوی اعتماد با سعید لیلاز به شرح ذیل می باشد :
آقای لیلاز چرا جناح راست با احمدینژاد در عین اینکه درگیر میشود اما سریع کوتاه میآید؟
برای اینکه آقای احمدینژاد ابتکار عمل را در دست دارد. در واقع آقای احمدینژاد در طول هفت سال گذشته ابتکار عمل را در برخورد با جناح راست دست داشته و از نقاط ضعف جناح راست که در طول سالهای ریاستجمهوری او بسیار فزاینده هم بوده استفاده کرده و بر آن تکیه کرده است و از طرف دیگر برای توصیههای برخی بزرگان مبنی بر عدم اختلافافکنی و اینها قائل نشده است.
چرا احمدینژاد بر خلاف جناح راست سکوت نمیکند و از هر فرصتی برای به چالش کشاندن آنها استفاده میکند؟
برای اینکه او در این دعوا دست بالا را دارد. یعنی احمدینژاد الان مانند کسی است که یک فرفره را میچرخاند که بعد از آن چرخاندن جناح راست را به هم میریزد و سر و صداها شروع میشود و به محض اینکه سر و صداها فروکش میکند دوباره او که ابتکار عمل را در دست دارد این فرفره را میچرخاند و جو را به سود خود در جناح راست ملتهب میکند. من فکر میکنم آنچه مهم است اینکه بتوانیم استراتژی آقای احمدینژاد را از اقداماتی که انجام میدهد تحلیل کنیم. تاکتیک آقای احمدینژاد در طول هفت سال گذشته همیشه این بوده که موجهای جدید به راه بیندازد. اظهارنظرهای عجیب، گفتن اینکه هولوکاست دروغ هست، اسراییل باید از نقشه جهان محو شود، یک دختر بچه 16 ساله در زیر زمین خانهشان انرژی هستهیی تولید میکند و موارد متعدد دیگری نظیر عزل و نصب وزرا و غیره از جمله موجسازیهایی است که احمدینژاد در طول دوران ریاستجمهوریاش انجام داده است. در واقع او بنای آن داشته و دارد که هر چند وقت یک بار موجی در کشور ایجاد کند و البته هدف او از انجام این کار هم فقدان فعالیتهای بنیادین اقتصادی در کشور بوده است. یعنی او به خاطر انجام ندادن کارهای اقتصادیای که از یک دولت انتظار آن وجود دارد به دنبال موجسازی برای مورد توجه قرار گرفتن و ایجاد محبوبیت برای خود بوده است. همانطور که میدانید به لحاظ اقتصادی در حال حاضر ما غیر از رشد صادرات غیرنفتی شاخصی نداریم که بهتر از سال 84 یا حتی به اندازه سال 84 باشد. واقعیت این است که الان هم سرعت رشد اقتصادی ما کاهش یافته، هم تورم چند برابر افزایش یافته، هم در عین حال رشد نرخ بیکاری بهشدت افزایش داشته، هم اختلاف طبقاتی بر خلاف تمام ادعاها رشد زیادی داشته است. وقتی دولتی با استفاده از 600 تا 700 میلیارد دلار درآمد نفتی چنین عملکردی در حوزه اقتصاد داشته طبیعی است که فقط از طریق ایجاد موج و راهاندازی سر و صدا میتواند خودش را حفظ کند و توپ را به زمین حریفش که در حال حاضر همان جناح راستیها هستند شوت کند. بنابراین دلیل موجسازیهای آقای احمدینژاد علیه آقای هاشمیرفسنجانی، مجلس و قوه قضاییه به نظر من نامناسب بودن اقتصاد و بدتر شدن مستمر وضعیت اقتصادی است. اما درباره موضع نهادهای مختلف که در واقع خودشان را در مقابل احمدینژاد وا دادهاند و در طول بیش از هفت سال گذشته هر کسی از مجموعه اقدامات آقای احمدینژاد برای امروز پیشبینی کرده بود یا اشتباهات و خطاهای فاحش ایشان را توضیح داد با او برخورد کردند را به هیچوجه نمیتوان نادیده گرفت. البته جناح راست که همان جناح حاکم است باید تقاص آن را پس بدهد و البته نشانههای این مساله هم الان مدتی است که مشخص شده است. به همین دلیل است که الان آقای احمدینژاد ابتکار عمل را در دست گرفته و هر آنچه که به صلاح خود میداند را عمل میکند.
همه میدانیم که جناح راست در دوره انتخابات تمام قد پشت احمدینژاد ایستاد و او را رییسجمهور کرد. اما الان که بین آنها اختلاف افتاده آنها چرا دائما جلوی احمدینژاد کوتاه میآیند؟
برای اینکه احمدینژاد نقطه ضعفهای بسیاری از جناح راست دارد. مجلس الان دیگر کارکرد خودش را به عنوان پارلمان از دست داده است. آن زمانی که احمدینژاد به مجلس رفت و یکی از نمایندگان تهمانده لیوان آب را به عنوان اینکه تبرک است سر کشید چرا کسی حرفی نزد؟ و واقعا از این مجلس چه انتظاری الان برای مقابله با احمدینژاد وجود دارد؟ پارلمان در کشور ما به گونهیی از کار افتاده شده که اساسا امکانی برای مواجهه و مقابله با آقای احمدینژاد ندارد.
اما از سوی دیگر شاهد آن هستیم که به هر حال هر از گاهی یکی از سران قوا یا افراداصولگرا بعضا سخنان تندی را علیه احمدینژاد میگویند. نظیر اینکه چند روز پیش رییس قوه قضاییه با اشاره به سخنان احمدینژاد درباره بزرگترین اختلاس تاریخ کشور، گفت آنها که میگویند نفهمیدهاند خودشان را به نفهمی زدهاند. یعنی خیلی هم آنطور که شما میگویید نیست و بالاخره هر از گاهی این طرف هم در برابر احمدینژاد موضع میگیرد...
ببینید الان سیاست نظام یااصولگرا در برابر احمدینژاد، سیاست جنگ و گریز است. یعنی میآید به احمدینژاد یک ضربه میزند و بعد هم عقب مینشیند و ترجیح میدهد در زدن این ضربهها نایستد بلکه بزند و رد شود. همینجا باید بگویم که الان آقای احمدینژاد به نظر من در موضع دو سر برد است.
با چه منطقی در موضع دو سر برد قرار دارد؟
به این دلیل که اگر دولت او به پایان دوره خود برسد یعنی حتما توانسته در دولت بعدی هم در قدرت بماند. اما اگر دولت او به پایان نرسد یعنی تمام شکستهای اقتصادی و سیاسی که به واسطه دولت او به وجود آمده بود بر گردن اصولگرا میافتد و او از تمام ناکامیها و شکستها تبرئه میشود. من فکر میکنم اصلا خود آقای احمدینژاد به دنبال این است که دولتش به پایان نرسد. البته من بر اساس رفتاری که از او مشاهده میکنم چنین تشخیصی میدهم. به هر حال اگر این دولت به پایان برسد ایشان مجبور است که بعدا درباره وضعیتی که به وجود آورده جواب بدهد در صورتی که از همین الان دارد میگوید که نگذاشتند من کار بکنم. رییس دولت یکدستترین دولت تاریخ ایران در 200 سال گذشته الان میگوید که نگذاشتند من کار کنم.
موضعگیریهای بعضا تند و تیزی را که از سوی برخی چهرههای اصولگرا از قبیل موتلفهییها و دیگران شاهدش هستیم را چطور تحلیل میکنید؟ اینها پاتک در برابر تکهای احمدینژاد است یا به دلیل رسیدن اقتصاد ایران به نقطهیی است که واقعا اصولگرایان لازم میدانند با موضعگیری شدید در برابر احمدینژاد از خود رفع مسوولیت کنند؟
به نظر من هر دوی این موارد دلیل موضعگیریهای اخیر اصولگرا علیه احمدینژاد است. اولا اقتصاد الان به وضعیتی رسیده که هیچکس حاضر نیست مسوولیت آن را بر عهده بگیرد و برخلاف دیگران من اینجا نظرم به نظر آقای رییسجمهور نزدیک است. مجلس به هیچوجه نمیتواند از وضعیت اقتصادی که در به وجود آوردن آن نقش مهمی داشته از خود سلب مسوولیت کند و بگوید من نبودم. در به وجود آمدن وضعیت فعلی در اقتصاد ،مجلس که هیچ بقیه قوا هم مسوول هستند.
یعنی به باور شما مجلس و نهادهای دیگر در به وجود آمدن وضعیت فعلی اقتصاد اگر سهمی بیشتر از قوه مجریه نقش نداشتهاند کمتر از آن هم نبوده است؟
همینطور است و به هیچوجه نقش مجلس کمتر از دولت نبوده است. وقتی در سال 84 گفتند 64 درصد احکام بودجهیی یعنی دوسوم آن انحراف داشته است. اما الان اصولگرا ترجیح میدهد که در برابر احمدینژاد سیاست جنگ و گریز پیش بگیرد.
چرا جنگ و گریز؟
برای اینکه اگر بخواهد بجنگد و بایستد احمدینژاد پروژه افشاگری علیه آنها را کلید خواهد زد و آنها هم به خوبی از این مساله و تبعات آن اطلاع دارند. به همین دلیل است که اصولگرایان سعی میکنند با جنگ و گریز احمدینژاد را کنترل کنند تا این اوضاع را بتوانند به جایی برسانند.
و واقعا با این سیاست تا به حال توانستهاند که آن را کنترل کنند؟
خیر. احمدینژاد دست آنها را خوانده و از آن مهمتر اینکه اصولگرا یان در برابر احمدینژاد انگار قدرتی ندارند.
به نظر شما چرا الان کسانی مانند صفارهرندی و حتی حدادعادل که معمولا در نزاعهای درون جناحی سکوت میکنند حرفهایی میزنند از قبیل اینکه خدا این چند وقت را تا پایان دولت نهم به خیر بگذراند و...
برای اینکه من فکر میکنم آقای حدادعادل به خوبی میداند که چه اتفاقاتی قرار است، بیفتد و برای همین سعی میکند بین اصولگرا و احمدینژاد نوعی مصالحه به وجود آورد که تاکنون از انجام این کار ناتوان بوده و چنانچه شواهد نشان میدهد بعد از این هم نخواهد توانست. چراکه الان آقای احمدینژاد ماهی یک بحران را به هفتهیی یک بحران تبدیل کرده است و از آن مهمتر اینکه او الان دیگر فقط شعار سیاسی نمیدهد بلکه دارد دست به عمل میزند.