اعتدال: این روزها موضوع مهم در ورزش تغییرات و یا به عبارتی اصلاح اساسنامه کمیته ملی المپیک است. در پی اخبار گوناگون پیرامون تعلیق بسیاری از رشته های ورزشی و دست آخر کمیته ملی المپیک ایران اعضای محترم هیات اجرایی منت برسرمان گذاشتند و در حال اصلاح اسا سنامه هستند. در این بین آنچه پیداست حتی با وجود این تغییرات ما شاهد اصلاح اساسی امور نخواهیم بود.
به گزارش «تابناک»، در حقیقت آنچه ورزش ما را به اینجا رسانده با نظر خیر همراه نبوده است. جدال های پیدا و پنهان برای دستیابی به کرسی گرم و نرم کمیته ملی المپیک اتفاق تازه ای نیست. از دیر باز روسای سازمان تربیت بدنی برای یک کاسه شدن (!) قدرت تصمیم گیری راهی بهتر از برداشتن دو هندوانه با یکدست نیافته اند. آن ها که در ابتدا و پس از افتادان از صدارت این را گناهی نابخشودنی می شمردند در اوج قدرت به چیزی جز احاطه کامل بر کار وبار کمیته ملی المپیک اندیشه نکرده اند. این امر گاهی چنان شدت گرفت که حتی باعث از دست رفتن پست و مقام شد.
اگر در گذشته نه چندان دور این کار با تنها چند منتقد روبرو بود در پی افشاگری اهل فن امروزه شرایط را به گونه ای رقم زده که حتی وزیر ورزش به خود جرات نمی دهد تا وجودش را تایید کند.
گذشته از این که بهترین راه برای حل مشکل بزرگ ورزش کدام است باید به این واقعیت اشاره کنیم که به دلیل ضعف آشکار متولیان اصلی در اشراف کامل به ورزش ما هیچگاه برنامه مدونی در این باره نداشته ایم. اغلب مدیران اصلی ورزش در حالی این جایگاه مهم را در اختیار می گیرند که به زوایای مختلف ورزش آگاهی ندارند. آنها پس از مدتی که سپری می شود و پست خود را در خطر می بینند برای این جای پایی در ورزش داشته باشند به حیاط خلوت آن که همانا کمیته ملی المپیک است نظر می کنند.
این اتفاق در شرایطی مثل امروز که ایام پایان کار این دولت است نمودی عینی تر می یابد. با این تعریف کلی باید به حادثه در حال وقوع به شکلی جزیی تر اشاره داشت.
قبل از کنار رفتن محمد علی آبادی از ریاست سازمان تربیت بدنی او با ایجاد بستر مناسب رییس کمیته ملی المپیک شد . با این حربه او همچنان در فضای ورزش باقی ماند. فضایی که از جهاتی بهتر از ریاست سازمان هم بود. تشکیلات خودی و پر از خاطرات خوش که آرزوی بسیاری از حاشیه نشینان ورزش است. این ماجرا نه در پست ریاست که در جزء به جزء این کمیته به چشم می خورد. به عبارتی با کمی کنکاش در کار و بار این تشکیلات در می یابیم که منافع سرشاری در آنجا است. در تشکیلات این کمیته سالها شاهد بوده ایم که افراد بسیاری از "پوزیشن" بین المللی و رفت و آمد های پر تعدادش بهره برده اند. چنین اداره پر منفعتی قطعا طرفداران بسیاری دارد و در این میان پست هیات اجرایی،دبیر کلی و ریاست باید هم خواهان فراوانی داشته باشد.
اگر می نویسیم که کمیته ملی المپیک نیاز به تغییرات اساسی دارد و نه اسا سنامه ای نطفه اش در اینجا قرار دارد.
اما امروز همان حکایت در جریان است. از چندی پیش نگاه به تسخیر این کرسی ارزشمند رویت شده و جدال های پیدا و پنهان کا را به جایی رسانده که بوهای مشمئز کننده از آن به مشام می رسد. در اسا سنامه قبلی روسای فدراسیون تاثیر گذارترین افراد بودند. این روسا ازسوی رییس سازمان یا وزیر ورزش به کار گمارده می شدند. طبیعی است که آنها مجبور بودند تا نظر رییس را تامین کنند. به این ترتیب قبل از انتخابات معلوم بود چه کسی صاحب کرسی می شود. جدال ها هم از همین نقطه آغاز می شد. رییس ورزش که از مجموع روسای فدراسیون ها نمی توانست به همه فشار بیاورد با تعیین چند رییس که خواسته اش را تامین کنند خیلی وارد کشمکش نمی شد. وقتی تعدادآرا کمی خطرناک بود تغییرات در فدراسیون ها کلید می خورد. درست مثل همان اتفاقی که چندی پیش به شکل گروهی صورت پذیرفت. حرکتی که قرار بود ادامه یابد اما با جار و جنجال عده ای مسکوت ماند و به شکل دانه دانه ادامه یافت!
کشمکش بین متولیان چنین امری با آنهایی که جایگاه خود را در خطر می دیدند فضایی را به وجود آورد که موجب خشنودی فرصت طلبان رسانه ای شد. حالا کمیته بکش وزارت بکش...! یک روز اینها جلو بودند و روز دیگر آن دیگری...! در این بین آنچه فراموش شده موجود زبان بسته ای به نام ورزش بود. ورزشی که اگر خوب رونق بگیرد آن قدر در آن پست و مقام و منفعت مادی و معنوی هست که به همه برسد. آخرین خبردر این باره این است که کمیته ای ها در صدد تغییر اسا سنامه به نفع خود هستند. در این راه وقت تلف می کنند تا زمان صدارتشان بیشتر شود. از آن سو وزارتی ها توسط روسای فدراسیون ها فشار می آورند که نوبت شما تمام شده از خرمراد پیاده شوید تا شاید نوبت به ما برسد!
اما انچه کتمان ناپذیر است این که نیاز به تغییرات اساسی از سر روی کمیته ملی المپیک می بارد. کمیته ای که رییس آن خیلی دمکراتیک پست نگرفته، دبیرش برای چندمین بار(!) از مرز بازنشستگی هم گذشته و اعضای هیات اجرایی اش خیلی کارآیی ندارند. نایب رییس اول غریبه ای آشناست که بودن یا نبودنش به چشم نمی آید. نایب رییس دوم هزاران مشغله دارد. سایر اعضا هم در حد مهمانان ناخوانده و پشت میز پر کن هستند. در کمیته ای که باید دهها قهرمان تحصیل کرده که خوشبختانه در ورزش ایران وجود دارد اتراق کنند و حتی امور اداری آن توسط قهرمانان نامی بچرخد امروز کسانی وجود دارند که با استفاده از "رانت"برای خودشان پارک تفریحی و سیاحتی درست کرده اند. اگر کمیته بین المللی المپیک راست می گوید و خودش چنین ساز و کاری ندارد باید در این قبیل اجحاف ها ورود کند.
این که پز دموکراسی بدهند وایران را از صدها کشوری که شرایطی به مراتب بدتر از ما دارند متمایز کنند حکایت دم خروس و قسم حضرت عباس را در اذهان تداعی می کند. صد البته ما می دانیم که غالب این ورود و خروج ها ریشه داخلی و احیانا روابط فردی دارد که در این باره توجه مسئولان ذیربط را به آن جلب می کنیم. حداقل توقع علاقه مندان به ورزش که به حق هم هست این که در این راه با خاطیان شدیدترین برخوردها صورت پذیرد. باز هم در این باره خواهیم نوشت
به گزارش «تابناک»، در حقیقت آنچه ورزش ما را به اینجا رسانده با نظر خیر همراه نبوده است. جدال های پیدا و پنهان برای دستیابی به کرسی گرم و نرم کمیته ملی المپیک اتفاق تازه ای نیست. از دیر باز روسای سازمان تربیت بدنی برای یک کاسه شدن (!) قدرت تصمیم گیری راهی بهتر از برداشتن دو هندوانه با یکدست نیافته اند. آن ها که در ابتدا و پس از افتادان از صدارت این را گناهی نابخشودنی می شمردند در اوج قدرت به چیزی جز احاطه کامل بر کار وبار کمیته ملی المپیک اندیشه نکرده اند. این امر گاهی چنان شدت گرفت که حتی باعث از دست رفتن پست و مقام شد.
اگر در گذشته نه چندان دور این کار با تنها چند منتقد روبرو بود در پی افشاگری اهل فن امروزه شرایط را به گونه ای رقم زده که حتی وزیر ورزش به خود جرات نمی دهد تا وجودش را تایید کند.
گذشته از این که بهترین راه برای حل مشکل بزرگ ورزش کدام است باید به این واقعیت اشاره کنیم که به دلیل ضعف آشکار متولیان اصلی در اشراف کامل به ورزش ما هیچگاه برنامه مدونی در این باره نداشته ایم. اغلب مدیران اصلی ورزش در حالی این جایگاه مهم را در اختیار می گیرند که به زوایای مختلف ورزش آگاهی ندارند. آنها پس از مدتی که سپری می شود و پست خود را در خطر می بینند برای این جای پایی در ورزش داشته باشند به حیاط خلوت آن که همانا کمیته ملی المپیک است نظر می کنند.
این اتفاق در شرایطی مثل امروز که ایام پایان کار این دولت است نمودی عینی تر می یابد. با این تعریف کلی باید به حادثه در حال وقوع به شکلی جزیی تر اشاره داشت.
قبل از کنار رفتن محمد علی آبادی از ریاست سازمان تربیت بدنی او با ایجاد بستر مناسب رییس کمیته ملی المپیک شد . با این حربه او همچنان در فضای ورزش باقی ماند. فضایی که از جهاتی بهتر از ریاست سازمان هم بود. تشکیلات خودی و پر از خاطرات خوش که آرزوی بسیاری از حاشیه نشینان ورزش است. این ماجرا نه در پست ریاست که در جزء به جزء این کمیته به چشم می خورد. به عبارتی با کمی کنکاش در کار و بار این تشکیلات در می یابیم که منافع سرشاری در آنجا است. در تشکیلات این کمیته سالها شاهد بوده ایم که افراد بسیاری از "پوزیشن" بین المللی و رفت و آمد های پر تعدادش بهره برده اند. چنین اداره پر منفعتی قطعا طرفداران بسیاری دارد و در این میان پست هیات اجرایی،دبیر کلی و ریاست باید هم خواهان فراوانی داشته باشد.
اگر می نویسیم که کمیته ملی المپیک نیاز به تغییرات اساسی دارد و نه اسا سنامه ای نطفه اش در اینجا قرار دارد.
اما امروز همان حکایت در جریان است. از چندی پیش نگاه به تسخیر این کرسی ارزشمند رویت شده و جدال های پیدا و پنهان کا را به جایی رسانده که بوهای مشمئز کننده از آن به مشام می رسد. در اسا سنامه قبلی روسای فدراسیون تاثیر گذارترین افراد بودند. این روسا ازسوی رییس سازمان یا وزیر ورزش به کار گمارده می شدند. طبیعی است که آنها مجبور بودند تا نظر رییس را تامین کنند. به این ترتیب قبل از انتخابات معلوم بود چه کسی صاحب کرسی می شود. جدال ها هم از همین نقطه آغاز می شد. رییس ورزش که از مجموع روسای فدراسیون ها نمی توانست به همه فشار بیاورد با تعیین چند رییس که خواسته اش را تامین کنند خیلی وارد کشمکش نمی شد. وقتی تعدادآرا کمی خطرناک بود تغییرات در فدراسیون ها کلید می خورد. درست مثل همان اتفاقی که چندی پیش به شکل گروهی صورت پذیرفت. حرکتی که قرار بود ادامه یابد اما با جار و جنجال عده ای مسکوت ماند و به شکل دانه دانه ادامه یافت!
کشمکش بین متولیان چنین امری با آنهایی که جایگاه خود را در خطر می دیدند فضایی را به وجود آورد که موجب خشنودی فرصت طلبان رسانه ای شد. حالا کمیته بکش وزارت بکش...! یک روز اینها جلو بودند و روز دیگر آن دیگری...! در این بین آنچه فراموش شده موجود زبان بسته ای به نام ورزش بود. ورزشی که اگر خوب رونق بگیرد آن قدر در آن پست و مقام و منفعت مادی و معنوی هست که به همه برسد. آخرین خبردر این باره این است که کمیته ای ها در صدد تغییر اسا سنامه به نفع خود هستند. در این راه وقت تلف می کنند تا زمان صدارتشان بیشتر شود. از آن سو وزارتی ها توسط روسای فدراسیون ها فشار می آورند که نوبت شما تمام شده از خرمراد پیاده شوید تا شاید نوبت به ما برسد!
اما انچه کتمان ناپذیر است این که نیاز به تغییرات اساسی از سر روی کمیته ملی المپیک می بارد. کمیته ای که رییس آن خیلی دمکراتیک پست نگرفته، دبیرش برای چندمین بار(!) از مرز بازنشستگی هم گذشته و اعضای هیات اجرایی اش خیلی کارآیی ندارند. نایب رییس اول غریبه ای آشناست که بودن یا نبودنش به چشم نمی آید. نایب رییس دوم هزاران مشغله دارد. سایر اعضا هم در حد مهمانان ناخوانده و پشت میز پر کن هستند. در کمیته ای که باید دهها قهرمان تحصیل کرده که خوشبختانه در ورزش ایران وجود دارد اتراق کنند و حتی امور اداری آن توسط قهرمانان نامی بچرخد امروز کسانی وجود دارند که با استفاده از "رانت"برای خودشان پارک تفریحی و سیاحتی درست کرده اند. اگر کمیته بین المللی المپیک راست می گوید و خودش چنین ساز و کاری ندارد باید در این قبیل اجحاف ها ورود کند.
این که پز دموکراسی بدهند وایران را از صدها کشوری که شرایطی به مراتب بدتر از ما دارند متمایز کنند حکایت دم خروس و قسم حضرت عباس را در اذهان تداعی می کند. صد البته ما می دانیم که غالب این ورود و خروج ها ریشه داخلی و احیانا روابط فردی دارد که در این باره توجه مسئولان ذیربط را به آن جلب می کنیم. حداقل توقع علاقه مندان به ورزش که به حق هم هست این که در این راه با خاطیان شدیدترین برخوردها صورت پذیرد. باز هم در این باره خواهیم نوشت