اعتدال: ۱- در روزگاران گذشته، پهلوانان و قلندران، به پشتوانه ی روح بزرگ و قامت بلند جوانمردی خویش، دستگیر افتادگان بودند و از ستمدیدگان در برابر زورگویان پاسداری می کردند. این مردانِ مرد، از یک طرف با ریشخند پاره ای از قداره بندان سرتراشیده ی در بندِ اربابان زور و قدرت روبرو می شدند، و از دیگر سوی، گاه، پیشانی بلندشان آماج سنگ و کلوخ اندازیِ نوخطان و نوخاسته هایی قرار می گرفت که چون مایه و توان بزرگی در خود نمی دیدند، با دست اندازی و سنگ پرانی به پهلوانان، می خواستند نام خود را بر زبانها بیندازند.
گرچه پهلوانان و قلندران، نه از آن ریشخند پا پس می کشیدند و نه از آن سنگ اندازی های کودکانه، دلخسته و غمین می شدند؛ با اینهمه، در دهان ها و خانه ها و گپ و گفت ها می چرخید که: «شنیده ای که در گذر و چارسوق، پیشانی فلان پهلوان به سنگ فلانی شکسته و خونین شده است؟» با این سخن، پهلوان از چشم مردمان فرو نمی افتاد، اما آن نوخاسته ی سنگ پران، نامی در می کرد و در میان همگنان باد در گلو می انداخت و صدای خروسک گرفته ی خود را کلفت می کرد که: «دیدید چه کردم؟ لازم باشد شانه و پشتش را هم به خاک خواهم رساند.» و همگنان می خندیدند و ناتوانی و حقارت خود را زیر سایه ی سنگینِ نادانیِ روزافزون، پنهان می کردند.
چیزکی از رنگِ این حقارت و نادانی را برادر حاتم طایی نیز داشت. آنگاه که نتوانست به آوازه ی بلند برادر دست یابد، با فرومایگی تمام به چاه زمزم دست اندازی کرد.
۲- این طرز و شیوه، در این روزگار و همین امروز هم جریان دارد. اندیشه های حقیر فرو رفته در حباب و نوخطان بی مایه ای که هنوز مشق درستی و راستی نیاموخته اند و از واژه ی «ادب» و زمزمه ی شبنم پاک «حیا» چیزی نشنیده اند، کوی و برزن را آلوده اند و با دشنام و لودگی، بر پیشانی پهلوانان و قلندران زمانه سنگ می زنند، به امید رسیدن به نامی و پاره نانی. گاه، این رفتارهای دهشت بار، چنان دریغناک و سوگ آور است که گفتن اش زبان را می سوزد و نوشتن اش دفتر را به آتش می کشد.
با اینهمه، یک چیز روشن است و آن اینکه، زندگی پیشینیان از گذشته های دور تا همین امروز، به صد زبان می گوید که با وجود آوار مرگبار و جان ستانِ سنگ پرانانِ یاوه گو و نوخاسته های هرزاندیش، پهلوانان و جان به پیشگاهِ دلدار سپردگان، می پایند و می بالند و امروز و فردا را با گرمای حضور و وجود خویش زندگی می بخشند و دشنام گویان و سنگ اندازان، در برابر آفتاب حقیقت و راستی، به سان آدم برفی آب می شوند و از میان می روند. تاریخ، گواه راست و درستی است بر این سخن.
↧
سنگ پرانیِ نوخاسته ها بر پیشان پهلوانان!
↧