مرتضی آقاتهرانی در مصاحبه ای تفصیلی از جایگاه یک استاد اخلاق که برای اهل سیاست اخلاق می گفت.
در ادامه گزیده ای از سخنان مرتضی آقاتهرانی را به انتخاب مشرق می خوانید
- آدمی که دنبال ریاست است، اصلاً سبک کارش با کسی که میخواهد واقعاً خدمتی بکند، فرقی میکند.
- گفتهاند در دوره آخرالزمان وقتی گناهان جدیدی میآیند، به همان نسبت بلاهای جدید میآیند. شاید شما بلا را بیماری و این جور چیزها معنی کنید. ممکن است امتحان معنا کنیم که میکنند. امتحانات نو به نو و مناسب با شرایط میآیند.
- چه کسی میگوید حزباللهیها امتحان نمیدهند؟ چه کسی میگوید مشارکتیها و اصلاحطلبها امتحان نمیدهند؟ چه کسی میگوید خط دو و سه امتحان نمیدهند؟ همگی امتحان میدهیم. هر کسی یک نمره فردی دارد، یک نمره جمعی. در 9 دی ملت ما یک نمره جمعی گرفت. وقتی قصه به داستان امامحسین(ع) کشید، همه ریختند بیرون. پیدا بود که در اینجا کسی شوخی ندارد. حتی شاید بعضیها که تا دیروز ساکت بودند و حتی ممکن است جزو آن طرفیها بودند، در آن روز به خیابان آمدند و گفتند دیگر شوخی نیست و اشتباه کردیم. این امتحان جمع است و جمع هم نمره میگیرد.
- قطعاً عدهای برای انتخابات کاندید میشوند که حتی اگر شورای نگهبان قبول هم بکند، عدهای از آنها نمره نمیآورند، چون شورای نگهبان حداقلها را میبیند و نمیتواند رد کند، ولی منظورش این نیست که تمام اینها به مجلس بروند یا تمامشان رئیسجمهور شوند. وقتی یک نفر است، آیا عقل به شما نمیگوید که بهترین را انتخاب کنید؟ بهترین چه کسی میتواند باشد؟
- وقتی امریکا بودم یادم هست. دوران کلینتون بود که ما آنجا بودیم که آقای کلینتون در مورد ارتباط با آن خانم مشکل پیدا کرد که یهودی بود و اول گفت: «ارتباطی نداشتیم» و بعد معلوم شد که داشت. در مجلسشان بحث شد که آیا رئیسجمهوری که دروغ میگوید میتواند در رأس حاکمیت باشد یا نه؟ میتوانیم به او اعتماد کنیم یا نه؟ پس اعتماد نمایندگان از ایشان سلب میشود و رأی اعتمادی که دادهاند به هم میخورد و دیگر رئیسجمهور نیست. این بحث در مجلس کنگره و سنا مطرح شد. جوری شد که نتوانستند به توافق برسند که بالاخره چه کار کنند. بنا شد حرف آخر زده شود که کنار برود و انتخابات شود یا باشد تا دورهاش تمام شود؟ من آن شب منزل استاد راهنمایم بودم. در زیرزمین خانهاش کتابخانهای داشت و آنجا را به من داده بود که مطالعه و کار کنم. گفت: «نرو نیویورک. همین جا بمان و مطالعه کن و درس بخوان»، چون از آنجا تا نیویورک سه ساعت راه بود.
میرفتم آنجا و برای درس خواندن و مطالعه جای خوبی بود. ساعت نه شب بود که دیدم دارد فریاد میزند و مرا صدا میکند. پریدم بالا ببینم چه کارم دارد؟ گفت: «ولیفقیهشان میخواهد حرف آخر را بزند. مرتضی! بیا گوش بده». پرسیدم: «مگر اینها هم ولیفقیه دارند؟» جواب داد: «بله! خیال میکنی فقط شما دارید؟ اینها هم دارند». اولین بار که میشنیدم آنها هم میتوانند ولیفقیه داشته باشند. پرسیدم: «کیست؟ چطوری؟» گفت: «بنشین گوش بده تا بعد». نشستم و دیدم سخنگوی ژوری بزرگ آمد و گفت: «اختلاف پیش آمده و بنا شده است حرف آخر را بزنیم. آقای کلینتون تا آخر دوره ریاست جمهوریاش رئیسجمهور باقی خواهد ماند. نقطه!» موقعی که میخواند کلمه نقطه (point) را هم گفت. جالب بود که فردا روزنامههای مهمشان را که خواندم، دیدم همهشان این جمله را تیتر کرده و آن بالا زدهاند و تمام!
- همان موقع، زمان آقای خاتمی بود. گفتم به! حالا اگر آقا این را میگفتند، اصلاحطلبها یک چیزی میگفتند، دوم خردادیها یک چیزی میگفتند. خلاصه هر کسی یک چیزی میگفت. یک کسی باید فصلالخطاب نظام باشد. این اقلّ ولایتمداری است. آقا میگویند بین مجلس و دولت تعامل باشد، مسئولین اینقدر با هم دعوا نکنند. نه! منظورشان این نبوده و آن بوده است! همینطور بیهوده تعبیر و تفسیر میکنند و هر کداممان نیت خودمان را به ایشان تحمیل و تازه تصور میکنیم خیلی هم داریم کار خوبی میکنیم. این از غلطهای فاحش است. عین عبارت آقا را بگذارید و همگی هم پای آن بایستیم. فکر این را بکنیم که اگر فردا یک خائنی به کشورمان حمله کرد و یک امر لازم باشد، آن وقت چه کار میکنید؟ ناموسمان را بردند، چه کار میکنید؟ بعضی از تصمیمات باید در یک دقیقه گرفته شود. زمان پیغمبر(ص) هم همین را داشتیم.
- اینها که میبینی یکمرتبه کار ولایت را شل میکنند، شک نکنید که اصل نظام را شل میکنند. تردید ندارم که تبر برداشته است و دارد به بنیان نظام میزند، اعم از اینکه بفهمد یا نفهمد. فهم او اصلاً مهم نیست. اگر بفهمد که خائن است، اگر هم نفهمد جاهلی است که باید آناً او را کنار گذاشت، چون خیلی دارد خراب میکند.
- فکر میکنم سال 78 بود و چنین فتنهای داشتیم. در اصفهان راهپیمایی شد. جالب اینجا بود که یهودیهای اصفهان هم به حمایت از آقا آمده بودند. با آنها مصاحبه کردند، یکیشان گفت من میخواهم زنم حفظ بشود و باید از آقا حمایت کنم. میخواهم مالم در بازار حفظ شود باید آقا را نگه دارم. اگر آقا بماند، همه چیز سر جایش میماند. آن وقت مسئولین را نگاه کنید. به اندک بهانهای به جان هم میافتند. امروز صبح که مجلس یک کمی آرام جلو آمد و جای تأمل و فکر کردن بود از برکت نفس آقاست. اگر فقط یک لحظه ایشان را در ذهنتان حذف کنید، همه چیز به هم میریزد، ولی وجود مبارکش طوری است که همه چیز را سر جای خودش نگه میدارد.
- اگر دقت کنید ما با بعضیها هم که ائتلاف میکنند نمیآییم تا مجبور نباشیم. ما آزادیمان را به هم نمیزنیم تا بتوانیم به وظیفهمان عمل کنیم. اگر دولت واقعاً کسی را معرفی کند که اصلح و از همه بهتر باشد، دلیل ندارد که مخالفت کنیم. دولت و غیر دولت ندارد، ولی یک نفر هم هست که هیچ کسی او را نمیشناسد، ولی بیننا و بین الله از همه بهتر است. حالا چون دولت نگفته است او را کنار بگذاریم؟ چون در ائتلاف نیست بگوییم نه؟ میتوانیم؟ اینها بازی نیست؟ پس دلیلی ندارد که ما با کسی یا چیزی ببندیم. تا حالا هم نبستهایم و در آینده هم نمیبندیم.
- تا وقتی که به کمیسیون فرهنگی نیامده بودم، فکر میکردم مسائل زیادی داریم که بلد نیستیم با آنها چه کار کنیم. الان دیدهام که حضرت آقا آنقدر راهکار دادهاند و حتی در جزئیات مسائل هم دقت کردهاند که چند تا کتاب میشود. آدم میخواهد بایستد و اینها را بهخوبی اجرا کند. الاهم فیالاهم کند، مهمترها را بیاورد بالا. بعضیها شیوه کار است، بعضیها متد است، بعضیها اصول و مبانی است.
- برای انتخابات میآییم جلو و اگر رسیدیم به جایی که کسی اصلح باشد، بله. اگر هم اصلح را نتوانستیم پیدا کنیم، وظیفه نداریم. ما اول تلاش میکنیم که تنور انتخابات گرم باشد، چون آقا میخواهند و فکر درست و معقولی هم هست.
- نکته بعد این است که سعی میکنیم وحدتی ایجاد شود و همه به یک سمت بروند. اگر توانستیم این کار را میکنیم، اگر نرسیدیم و نتوانستیم، وظیفه نداریم.
- چند نفری که مد نظر ما هستند، با هر کدامشان صحبت میکنیم اهل آمدن نیستند و میگویند نمیآییم. یکیشان که میگفت من از آخرتم میترسم، در توانم نیست. یکیشان میگفت گفتهاند رئیس نشوید و دنبال این کارها نروید. البته اگر طرف برسد به اینکه وظیفهاش هست، میآید.