به گزارش اعتدال به نقل از روزنامه بهار، با توجه به در پیش بودن یازدهمین انتــخابات ریاستجمهوری، اصولگرایان حاکم در مقام برگزارکننده انتخابات علاقهمند به مشارکت حداکثری مردم هستند. صد البته که مشارکت بالا و حداکثری مردم واجد الزاماتی است که باید در «حوزههای رقابت» صورت گیرد. قبل از هر چیز لازم است «رایدهندگان» و رفتار انتخاباتی آنها شناخته شود. به صورتی معمول و نه با بررسی صددرصد دقیق و کارشناسانه سطوح رایدهندگان متفاوت بوده و هر کدام با توجه به میزان تعلق نسبت به موضوع انتخابات و سرنوشت کشور، به انتخابات ورود داشته و رای میدهند. 1.
اولین گروه از رایدهندگان کسانی هستند که در هر شرایطی «رای دادن» را جزء مبانی مذهبی یا اعتقادی خود به نظام جمهوری اسلامی بر میشمارند و در هر شرایطی از انتخابات و رقابت رای داده و خواهند داد. اینها کمتر حساسیتی به نوع، شرایط و چگونگی برگزاری انتخابات دارند و پیش و پس از رای دادن هم کاری با کسی ندارند. 2. درصدی از مردم بر این نظرند که برای عدم ایجاد مشکل (در حوزه شخصی، کاری و تحصیلی و...) یا حل مشکلات آینده خود باید رای بدهند. این نوع استدلال بیشتر در مقام توجیه شخصی و لزومات زندگی انفرادی آنهاست. 3. دیگر از رایدهندگان، با اعتقاد و علاقه به پروسه انتخابات و رقابت جدی در آن پا به عرصه انتخابات میگذارند.
به عبارتی، رقابت و شرایط ویژه زمان انتخابات برای آنها انگیزه رفتار سیاسی انتخاباتی است. 4. عدهای دیگر اگرچه ممکن است صحنه رقابت را خالی از نامزد مورد نظر خود ببینند، اما به نامزدی که بخشی از خواستههای آنان را نمایندگی کند نیز رای میدهند، این گروه درواقع یک مشارکت حداقلی در انتخابات دارند و سعی میکنند منافع خود را در شرایط موجود تطبیق داده و نمایندهای برای آن بیابند. 5. درصدی هم هستند که اعلام و افتخار میکنند که هیچوقت رای نداده و نخواهند داد. به عبارتی به دلیل تفاوت بنیادی نگاه و اعتقاد نسبت به نظام سیاسی مستقر، آنها رای ندادن در آن را برای خود نوعی منش میدانند.
در واقع این پنج سلیقه بهطور معمول در صحنه انتخابات مختلف حضور و نقشآفرینی دارند و البته گاهی اوقات بین افراد به دلیل تغییر سلایق و جهتگیری انتخاباتی، اجتماعی و سیاسی آنها جابهجایی صورت میگیرد. اما میزان مشارکت این گروهها هم در هر انتخاباتی، ممکن است متفاوت باشد که این تفاوت بیشتر ناشی از شرایط برگزاری و میزان رقابت در انتخابات است. به عبارتی، به واسطه سطح و اندازه و عمق رقابت انتخاباتی، میزان و درصد مشارکت این گروهها تغییر میکند. به همین دلیل در اینجا باید به «حوزههای رقابت» که تاثیرگذار در میزان مشارکت گروههای حساس به رقابت است، اشاره کنیم.
• اولین حوزه رقابت در شرایط امروز جامعهای که خواهان مشارکتی جدی و تاثیرگذار است، رقابت میان احزاب فراگیر است. پس از انتخابات سال 88، فعالیت تعدادی از احزاب اصلی و فراگیر جبهه اصلاحات به حالت تعلیق درآمده و تا به امروز هم هیچگونه فعالیت اساسی نداشته و احتمالا در این انتخابات نیز قادر و مجاز به آن نخواهند بود. در جبهه اصولگرا تنها حزب فعال و نسبتا قدیمی و فراگیر «موتلفه اسلامی» است که تاکنون فعالیت جدی و آشکار انتخاباتی از خود نشان نداده است و تنها عناصر تاثیرگذار این حزب- افرادی نظیر «عسگراولادی»، «غفوریفرد» و «بادامچیان»- بیشتر به اظهارنظر شخصی اکتفا کردهاند. بهنظر میرسد که احزاب فراگیر و پرسابقه با توجه به سطح فعالیت ملی میتوانند با حضور خود به رقابت انتخاباتی دامن بزنند.
• دومین حوزه تاثیرگذار در رقابت انتخاباتی رسانههای سیاسی، حزبی و مستقل هستند. هماکنون اکثر رسانهها چه با گرایش اصلاحطلبی وچه اصولگرایی روند روشن و منسجمی از نظر انتخاباتی و تبلیغاتی ندارند و بیشتر لابهلای اخبار پراکنده و گاهی اظهار مواضع اشخاص و یادداشتهای عناصر سیاسی و نه حزبی و طیفی، به فعالیت میپردازند. در مجموع رسانههای مکتوب و نشریات سطح کشور بیشتر اظهارنظرها راجع به انتخابات را در مرکز عملکرد خود قرار دادهاند و موضوعات اصلی یعنی انتخابات و رقابت در آن را به صورت عمیق و گسترده طرح نمیکنند.
• سومین حوزه تبلیغاتی و رقابتی، «رسانه ملی» است؛ یعنی صدا و سیما، که این رسانه در اختیار جناح مقابل اصلاحات است. صدا و سیما پس از انتخابات سال 88 و مناظرههای معروف نامزدها، به نوعی نسبت به تبلیغات و ایجاد فضای انتخاباتی رقابت زودرس دچار پرهیز شده و حتی از طرح موضوع انتخابات ریاستجمهوری به صورت بحثهای کلی هم امتناع میکند. تاکنون تلاشی برای تشویق مردم و اثری از نزدیک شدن به انتخابات در آن مشاهده نشده، به نظر میرسد یکی از دلایل این موضوع سردرگمی جناح اصولگرا در دستیابی به نامزد واحد یا نامزدهای اولیه و قطعی باشد.
• از آنجا که در کشور ما احزاب فراگیر در سطح ملی کمتر پا گرفتهاند یا در مقاطعی فعال بوده و سپس به حالت تعطیل یا تعلیق درآمدهاند، همیشه در کنار تحرک و فعالیت احزاب، شخصیتهای سیاسی، اجرایی و مذهبی هم بهعنوان عناصری تاثیرگذار به رقابتهای انتخاباتی و تحرکهای سیاسی دامن میزنند که در این مقطع هنوز از فعالیت جدی تبلیغاتی- سیاسی آنها نیز خبری نیست. شاید دلیل آن عدم امکان انسجام گروهها و احزاب است که این شخصیتها را فاقد انگیزه لازم برای ورود و دامن زدن به رقابت و تبلیغات انتخاباتی کرده است. پنجمین حوزه رقابتی و تبلیغاتی انتخابات مردم عادی، عرصه عمومی و جامعه مدنی است. معمولا افراد غیرحزبی اما فعال اجتماعی- سیاسی در گذشته خیلی زودتر به جنبوجوش و حرکت درمیآمدند و در قالبهای محلی و گروهی و اجتماعی و در اندازههای مختلف به سطوح رقابت وارد میشدند.
از آنجا که بخش عظیمی از فعالیت و رقابت بین طرفداران نامزدها و جناحهای سیاسی نشأت گرفته از فعالیت احزاب و گروههای سیاسی است، با خلأ فعالیت آنان اینگونه فعالیتها هم دستخوش تعطیلی و تعلیق شده است.
• و آخرین حوزه رقابت و تبلیغات، انجمنها، سندیکاها، اصناف و نهادهای اجتماعی صنفی و غیرسیاسی هستند که در مقطع انتخابات به صف رقابت میپیوندند و به صورتی تبلیغاتی و در قالب و قامت شخصی به طرفداری از دسته یا گروه مورد نظر خود و نامزدهای آنها میپردازند. با آنکه اگرچه شاید هنوز برای این دسته از گروههای اجتماعی زود باشد که به عرصه انتخابات وارد شوند، اما نشانهای از علاقهمندی قبل از تبلیغات رسمی باید در آنها وجود داشته باشد که با کمال تاسف در این زمینه هم این علاقهمندی جلوهای ندارد.
براساس شش حوزه رقابتی و تبلیغاتی ذکرشده، باید توجه داشت که دربرگیرندگی انتخابات با مشارکت حداکثری، مستلزم رقابتی فراگیر است که همه یا بخش زیادی از جامعه، عناصر و فعالان اجتماعی، نخبگان سیاسی و مذهبی، احزاب وگروههای جامعه مدنی را دربرگیرد. به هیچ عنوان نمیتوان در ایام نزدیک به انتخابات و تبلیغات رسمی، تنها با اتکا به رسانه ملی به فراگیری در انتخابات دست یازید. انتخاباتی جامع، فراگیر و رقابتی است که همه حوزههای جامعه را دربرگیرد و این بستگی به نامزدهایی دارد که همه جریانات و سلیقهها را نمایندگی کنند و در این بین هرچه رقابت جدی و وسیعتر باشد، به مشارکت حداکثری منجر خواهد شد.
* محمدهاشم مهیمنی، استاندار گلستان در دولت اصلاحات