محمد حسین جعفریان در روزنامه جوان نوشت:
ارز و طلا بار دیگر و طبق معمول همهساله در ماههای پایانی سال رو به گرانی نهادهاند.خودرو عملاً بیقیمت شده و هر روز با نرخ تازه و البته گرانتر از دیروز عرضه میشود.به ستون پیامهای مردمی هر روزنامهای که سر میزنی، مردم از این وضع ناله میکنند و با التماس از مسئولان میخواهند به فکر آنان باشند.هر موج گرانی ارز و طلا، امواج ویرانکنندهای از گرانی سایر کالاها را هم به دنبال دارد.در آستانه سال نو، برای کسی دل و دماغ بازار و خرید نمانده است.
در این حال دولت سرگرم یافتن راهی برای ابقای سعیدمرتضوی در سازمان تأمین اجتماعی است.اگر آنقدر که دولت این قاضی معزول را دوست دارد و به فکر ریاست اوست، به فکر مشکلات مردم بود و این همت را که در حفظ ایشان به هر قیمت به کار بسته، برای کنترل گرانی به کار میبست، بیشک بسیاری از معضلات پایان مییافت! هیچ کس نمیداند گرانیها بناست تا کی و تا کجا ادامه یابد.قیمت هر آنچه فکرش را بکنید چند برابر شده و اما دستمزد کارمندان و کارگران ثابت مانده.بدیهی است با این وضع چه بلایی بر سر آنها و خانوادههایشان میآید.چطور دولتمردان این را نمیفهمند، چرا کسی متوجه عواقب این شلختگیهای سیاسی و اقتصادی نیست؟
در همین حال آقای رئیسجمهور در سخنرانیهایش از تنها چیزی که نمیگوید،تداوم گرانیهاست.دل مردم لک زده تا جملهای از او در اینباره بشنوند.برنامهاش را برای مردم و رفع نگرانیهای آنان بدانند، اما ایشان از تمدن و فرهنگ ایران سخن سر داده و به انبوه خانوادههایی که در آپارتمانهای محقرشان زندگی بخور و نمیری دارند، میگوید: «مگر آپارتمان جای زندگی است؟» و متراژ زمینهای کشور را عنوان میکند و اینکه میتواند به هر خانواده دو هکتار زمین بدهد! کسی نیست بگوید چند ماه بیشتر از دولت جنابعالی باقی نمانده است.چرا مردم را نمیبینید؟
به همت سیاستهای شما، پاداش پایان ۳۰سال خدمت یک کارمند، به زحمت کفاف خرید یک متر آپارتمان را در شمال تهران میدهد، ۳۰ سال! فکرش را بکنید! شاید متوجه شوید چه بلایی بر سر ارزش پول این مملکت آمده است.این مردم صبور، این مردم قهرمان و بزرگ، مستحق چنین روزگاری نیستند.این مردم با تمدنی که شما در سخنرانیهایتان هر شب از آن دم میزنید، شایسته آن نیستند که هر صبح با وحشت قیمتهای سر به فلک کشیده مایحتاجشان از خواب برخیزند.