هنوز چند لحظه ای از کارمان نگذشته بود که شهیدان صنعتکار و قبادی هم از راه رسیده و هر کدام با یک قیچی به جان شهید آذربایجانی افتادند...
به گزارش مشرق، «رضا حمیصی» از بسیجیان گردان «روح الله»، درباره ی عکسی که می بینید چنین روایت کرده است:
آرایشگاهی در جبهه
«سال 1361 و عملیات والفجر مقدماتی بود. آن روزها موی سر بچه ها خیلی بلند شده بود و توی منطقه هم کسی را پیدا نکردیم که کار سلمانی بلد باشد. من هم سلمانی بلد نبودم. یک روز تصمیم گرفتیم یک جورایی کار را شروع کرده و سر بچهها را بتراشیم. یک قیچی خیاطی پیدا کردم که نوکهایش هم شکسته بود، تصمیم گرفتم با همان قیچی سر بچهها را رو به راه کنیم.
اولین نفر آقای قلیپور بود که اصلاح کردن او حدود 5 ساعت طول کشید. بعد از اصلاح قل پور به این نتیجه رسیدیم که نه، میشود سلمانی هم کرد و به همین ترتیب شدیم سلمانی سیار و جایی که در این عکس میبینید، سنگری است که در آن مشغول اصلاح سر شهید آذربایجانی هستیم.
هنوز چند لحظه ای از کارمان نگذشته بود که شهیدان صنعتکار و قبادی هم از راه رسیده و هر کدام با یک قیچی به جان شهید آذربایجانی افتادند. چند دقیقهای نگذشت که سر اصلاح شده تبدیل به جادههای تو در توی خاکی شد، به طوری که با خواهش و اصرار او، بچه ها را رد کرده و بالاجبار سرش را با ماشین و از زیر تراشیدیم. در همین لحظات بود که شهید علی تاجاحمدی هم از گرد راه رسید و با دوربینش این عکس را گرفت . ایشان وقتی وارد گردان خودشان شد در آن جا به دلیل آتش سنگین دشمن به شهادت رسید و این عکس، عکس آخر او بود.»
به گزارش مشرق، «رضا حمیصی» از بسیجیان گردان «روح الله»، درباره ی عکسی که می بینید چنین روایت کرده است:
آرایشگاهی در جبهه
«سال 1361 و عملیات والفجر مقدماتی بود. آن روزها موی سر بچه ها خیلی بلند شده بود و توی منطقه هم کسی را پیدا نکردیم که کار سلمانی بلد باشد. من هم سلمانی بلد نبودم. یک روز تصمیم گرفتیم یک جورایی کار را شروع کرده و سر بچهها را بتراشیم. یک قیچی خیاطی پیدا کردم که نوکهایش هم شکسته بود، تصمیم گرفتم با همان قیچی سر بچهها را رو به راه کنیم.
اولین نفر آقای قلیپور بود که اصلاح کردن او حدود 5 ساعت طول کشید. بعد از اصلاح قل پور به این نتیجه رسیدیم که نه، میشود سلمانی هم کرد و به همین ترتیب شدیم سلمانی سیار و جایی که در این عکس میبینید، سنگری است که در آن مشغول اصلاح سر شهید آذربایجانی هستیم.
هنوز چند لحظه ای از کارمان نگذشته بود که شهیدان صنعتکار و قبادی هم از راه رسیده و هر کدام با یک قیچی به جان شهید آذربایجانی افتادند. چند دقیقهای نگذشت که سر اصلاح شده تبدیل به جادههای تو در توی خاکی شد، به طوری که با خواهش و اصرار او، بچه ها را رد کرده و بالاجبار سرش را با ماشین و از زیر تراشیدیم. در همین لحظات بود که شهید علی تاجاحمدی هم از گرد راه رسید و با دوربینش این عکس را گرفت . ایشان وقتی وارد گردان خودشان شد در آن جا به دلیل آتش سنگین دشمن به شهادت رسید و این عکس، عکس آخر او بود.»