اعتدال: طراحان سوال از رییسجمهور بالاخره موفق شدند حرف خود را بر کرسی بنشانند و یک ماه بعد احمدینژاد مجبور است به مجلس بیاید، روبهروی نمایندگان بایستد و به سوال آنها جواب بدهد و آنها را قانع کند... در ظاهر دیروز مجلس ایران به موفقیتی بزرگ دست پیدا کرده چرا که پیه استهزا شدن از طرف محمود احمدینژاد را به تنش مالیده، حقوق ملت را به دلیل ایجاد تنش و درگیری و بحرانی شدن اوضاع به فراموشی نسپرده و اراده کرده است از ظرفیتهای قانون اساسی برای اثبات شأن پارلمان استفاده کند. بهتر است در همین ابتدای یادداشت به خودمان یادآوری کنیم که ما در حال توصیف مجلس نهم هستیم؛ مجلسی که اقلیت اصلاحطلب ندارد، مجلسی که اصولگراتر از مجلس هشتم و هفتم است و مجلسی که رییس آن کماکان علی لاریجانی است. حال چنین مجلسی میخواهد احمدینژاد را به مجلس بکشاند؛ این مجلس آرزوی دیرینه علی مطهری را که پیش از این به دلیل ناکامی در گرفتن امضا برای سوال از رییسجمهور مجبور به استعفایی نمادین شد محقق میکند و پشت سر او میایستد. چرا؟
ما ناگزیریم به پاسخ این چرا فکر کنیم و برای رسیدن به پاسخ هم باید چند جملهیی را که بین مجلسیها رد و بدل شده به خاطر آوریم.
لاریجانی: رهبری دستوری مبتنی بر عدم سوال به ما نداده است، هر کس هم چنین ادعایی کند خلاف گفته است.
کوچکزاده: آقای رییس! انسان عاقل لازم نیست مثل بچههای کوچک دستور بگیرد. بنده و چهار نفر دیگر از نمایندگان از بیانات رهبر معظم انقلاب میفهمیم که تمایل ایشان به طرح سوال از رییسجمهور در شرایط فعلی وجود ندارد. اگر اختیار با مقام معظم رهبری بود تصمیم میگرفتند که این سوال مطرح نشود. باید از ایما و اشاره فهمید که نظرات رهبری چیست و لاریجانی باز هم بر موضع خود پافشاری میکند.در این دیالوگ کوچکزاده بنا بر سابقه سخن میگوید؛ چرا که او به یاد میآورد که رهبری مستقیما دستوری برای رای اعتماد به وزرای احمدینژاد نداده بودند اما باهنر مانند همین امروز او به حساش اعتماد کرد و جلوی عدم رای اعتماد به وزرا را گرفت.
کوچکزاده سال پیش همین موقع را به یاد دارد که بعد ازفساد مالی سه هزار میلیاردی، وزیر اقتصاد به مجلس فراخوانده شد؛ صبح مجلس علیه او موضع گرفت و بعد از ناهار و نماز به یکباره لاریجانی به عنوان موافق وزیر اقتصادی سخن گفت و در مقابل خطایی به بزرگی سه هزار میلیارد به نشان دادن کارت زردی اکتفا کرد.
او که در توصیف حوادث سال 88 به خبرنگار فارس گفت شیوهاش این نیست که در مقابل اسبی سرکش بایستد بلکه بر آن سوار میشود و رامش میکند، حالا چرا صحنه چنین جدالی را در مجلس آراسته است.
یک پاسخ این است: مجلس دست دولت را خوانده است. احمدینژاد آنقدرها هم که ادعا میکند علاقهیی به آمدن به مجلس ندارد. او چیزی در جیبش نیست که بخواهد افشا کند، همانطور که حبیبی و مطهری گفتند نظام چیزی برای افشا کردن ندارد، هر کس میداند بسمالله. اگر او قرار بود حرفی بزند و فضا را تنشآلود کند و توان این کار را داشت مجلس اینچنین راحت بستری برای کارهای او نمیگستراند.
برای اثبات این ادعا کافی است به استدلال مخالفان سوال از رییسجمهور توجه کنیم؛ هیچ کدام آنها از سر حمایت از احمدینژاد نبود که نمیخواستند از او سوال کنند. اما توجه کنید که چنین انگیزهیی فقط 21 نفر را از سر جایشان بلند کرد. افرادی که صحن را ترک کردند فقط 21نفر بودند؛ 21 نفری که ژنرالشان هم کسی نبود جز کوچکزاده...
در دومین گمانه میتوان اصلا محمود احمدینژاد را از بازی بیرون آورد و جدال دیروز را جدال بین دو نوع اصولگرایی دانست؛ وزنکشی میان حداد عادل و علی لاریجانی که برای دومینبار لاریجانی در آن برنده شد، که البته این وزنکشی مرحله سومی هم دارد؛ انتخابات ریاستجمهوری که هر دو این افراد کاندیداهای بالقوه آن هستند.
نهایتا میتوان سوال مجلس اصولگرای فاقد گروه اقلیت اصلاحطلب را که اکثر صندلیهایش متعلق به کسانی است که در کارنامه خود حمایت قاطعانه از احمدینژاد را ثبت کردهاند آخرین فرصت برای برائت از آن کارنامه دانست.
با سوال از رییسجمهور و عرض اندام در مقابل او اصولگرایان فرصتی به دست خواهند آورد که مخالفت و بالا بردن صدا و کوبیدن روی میزهایشان را هم ضمیمه کارنامهشان کنند تا در روزگاری نه چندان دور که دیگر حمایت از احمدینژاد عامل سربلندی کسی نخواهد بود آن را به دیگران نشان دهند.
ما ناگزیریم به پاسخ این چرا فکر کنیم و برای رسیدن به پاسخ هم باید چند جملهیی را که بین مجلسیها رد و بدل شده به خاطر آوریم.
لاریجانی: رهبری دستوری مبتنی بر عدم سوال به ما نداده است، هر کس هم چنین ادعایی کند خلاف گفته است.
کوچکزاده: آقای رییس! انسان عاقل لازم نیست مثل بچههای کوچک دستور بگیرد. بنده و چهار نفر دیگر از نمایندگان از بیانات رهبر معظم انقلاب میفهمیم که تمایل ایشان به طرح سوال از رییسجمهور در شرایط فعلی وجود ندارد. اگر اختیار با مقام معظم رهبری بود تصمیم میگرفتند که این سوال مطرح نشود. باید از ایما و اشاره فهمید که نظرات رهبری چیست و لاریجانی باز هم بر موضع خود پافشاری میکند.در این دیالوگ کوچکزاده بنا بر سابقه سخن میگوید؛ چرا که او به یاد میآورد که رهبری مستقیما دستوری برای رای اعتماد به وزرای احمدینژاد نداده بودند اما باهنر مانند همین امروز او به حساش اعتماد کرد و جلوی عدم رای اعتماد به وزرا را گرفت.
کوچکزاده سال پیش همین موقع را به یاد دارد که بعد ازفساد مالی سه هزار میلیاردی، وزیر اقتصاد به مجلس فراخوانده شد؛ صبح مجلس علیه او موضع گرفت و بعد از ناهار و نماز به یکباره لاریجانی به عنوان موافق وزیر اقتصادی سخن گفت و در مقابل خطایی به بزرگی سه هزار میلیارد به نشان دادن کارت زردی اکتفا کرد.
او که در توصیف حوادث سال 88 به خبرنگار فارس گفت شیوهاش این نیست که در مقابل اسبی سرکش بایستد بلکه بر آن سوار میشود و رامش میکند، حالا چرا صحنه چنین جدالی را در مجلس آراسته است.
یک پاسخ این است: مجلس دست دولت را خوانده است. احمدینژاد آنقدرها هم که ادعا میکند علاقهیی به آمدن به مجلس ندارد. او چیزی در جیبش نیست که بخواهد افشا کند، همانطور که حبیبی و مطهری گفتند نظام چیزی برای افشا کردن ندارد، هر کس میداند بسمالله. اگر او قرار بود حرفی بزند و فضا را تنشآلود کند و توان این کار را داشت مجلس اینچنین راحت بستری برای کارهای او نمیگستراند.
برای اثبات این ادعا کافی است به استدلال مخالفان سوال از رییسجمهور توجه کنیم؛ هیچ کدام آنها از سر حمایت از احمدینژاد نبود که نمیخواستند از او سوال کنند. اما توجه کنید که چنین انگیزهیی فقط 21 نفر را از سر جایشان بلند کرد. افرادی که صحن را ترک کردند فقط 21نفر بودند؛ 21 نفری که ژنرالشان هم کسی نبود جز کوچکزاده...
در دومین گمانه میتوان اصلا محمود احمدینژاد را از بازی بیرون آورد و جدال دیروز را جدال بین دو نوع اصولگرایی دانست؛ وزنکشی میان حداد عادل و علی لاریجانی که برای دومینبار لاریجانی در آن برنده شد، که البته این وزنکشی مرحله سومی هم دارد؛ انتخابات ریاستجمهوری که هر دو این افراد کاندیداهای بالقوه آن هستند.
نهایتا میتوان سوال مجلس اصولگرای فاقد گروه اقلیت اصلاحطلب را که اکثر صندلیهایش متعلق به کسانی است که در کارنامه خود حمایت قاطعانه از احمدینژاد را ثبت کردهاند آخرین فرصت برای برائت از آن کارنامه دانست.
با سوال از رییسجمهور و عرض اندام در مقابل او اصولگرایان فرصتی به دست خواهند آورد که مخالفت و بالا بردن صدا و کوبیدن روی میزهایشان را هم ضمیمه کارنامهشان کنند تا در روزگاری نه چندان دور که دیگر حمایت از احمدینژاد عامل سربلندی کسی نخواهد بود آن را به دیگران نشان دهند.