در 16 آبان سال 1332 کابینه زاهدى و دولت انگلستان براى تجدید برقراری روابط ایران و انگلستان که در جریان ملى شدن صنعت نفت در دوران دکتر مصدق قطع شده بود به صورت سری شروع به مذاکره کردند، پس از این مذاکرات در تاریخ 24 آبان اعلام شد بزودی نیکسون معاون رئیسجمهور وقت آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران مىآید.
به گزارش مردم سالاری، دو روز قبل از واقعه بزرگ 16 آذر یعنی در تاریخ 14 آذر 1332 ، زاهدى رسما تجدید رابطه با انگلستان را اعلام کرد؛ پس از این واقعه دانشجویان مبارز دانشگاه تهران، تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت خود را از دستگاه کودتا نشان دهند و سرانجام در روز 16 آذر 1332 یک جریان عظیم استکبار ستیزی رخ داد و دانشجویان دانشگاه تهران در مقابل این تصمیم منفور فریاد اعتراض سر دادند و در نتیجه این خیزش، سه نفر از دانشجویان شهید و تعداد زیادی از آنان مجروح و دستگیر شدند.
روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در دانشگاه تهران، همان دانشگاهی که به خون دانشجویان بیگناه رنگین شده بود، دکترای افتخاری دریافت کرد؛ آن هم دکترای افتخاری حقوق! اما چه کسی پاسخگوی پایمال شدن حقوق سه نفر از بهترین فرزندان این سرزمین بود؟! حکومت وقت میخواست با سرکوب دانشجویان و تهدید آنان اوضاع کشور را در کنترل خود درآورد اما شواهد نشان داد اگرچه برای مدتی آرامش نسبی سیاسی در کشور حاکم شد اما حکومت هرگز نتوانست روحیه ظلم ستیزی، ضداستکباری و ضد استبدادی دانشجویان را دربند کند.
دانشجویانی که روز 16 آذر حماسه آفریدند درک سیاسی بالایی از اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود داشتند و عمدهترین دلایل مبارزاتشان حول محورهای: حضور قدرتهای خارجی انگلستان، شوروی و آمریکا و اعمال نفوذ آنان در امور کشور، عدم تحقق آزادیهایی که طبق قانون اساسی هر فرد میتوانست از آن برخوردار باشد، فاصله طبقاتی اشراف با عامه مردم وگسترش فقر، فساد دستگاه حاکمه و رواج بی بند و باری ، هزینه شدن سرمایههای کشور برای امور تشریفات دربار، تحقیر دین و مذهب و ... بود.
حال سوال اینست چگونه میتوان تفکر سیاسی دانشجویان امروز کشورمان را که متاسفانه گاهی سعی دارند خود را از مسائل سیاسی دور نگه دارند، بالا برد؟
سیاسی بودن جزو ذات دانشجو و هر انسان متفکری است؛ دانشجو بودن عین سیاسی بودن است و بین این دو مقوله تفکیکی وجود ندارد.سیاسی بودن دانشجو به این معناست که وی نباید فقط حول مسائل فردی و شخصی خود متمرکز و از رویدادهای جامعه و جهان پیرامونش غافل باشد. دانشجو باید در امور حساس سیاسی نظیر انتخابات و امور سیاسی دیگر مشارکت داشته باشد و با اتخاذ موضعی منطقی و ارائه ملاکهای ارزشی، مردم را در راستای انتخاب صحیح در تصمیمگیری برای سرنوشت کشورشان یاری کند؛ بنابراین حد متعادل سیاسی بودن برای یک دانشجو حساسیت او در برابر سرنوشت خود و جامعه و برخورداری از تحلیل سیاسی پیرامون مسائل داخلی و خارجی و جریانهای موجود حاکم بر آن و تلاش برای پیشرفت کشور از طرق مختلف علمی، پژوهشی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، نرمافزاری ... است؛ با این تفاسیر افراطکاری سیاسی یا بی تفاوتی در برابر مسائل سیاسی کشور مغایر با تعریف دانشجوی سیاسی است. رشد روحیه نقد و پرسشگری و انتقاد بجا از نابسامانیها در بین دانشجویان و روحیه نقدپذیری در بین مسوولین میتواند در ارتقای جامعه و رفع برخی از نواقص موثر باشد.
انتقادات دانشجویان به دلیل شرایط خاص محیطی که در آن قرار دارند که جایگاه تبادل اندیشهها و آگاهی از مسائل روز است میتواند در پویایی جامعه موثر باشد. دانشجوی بدون روحیه نقادی، آرمانخواهی و آزادیخواهی خموده است و چنین روحیه ای نمیتواند جامعه را به سمت شکوفایی سوق دهد.فراهم آوردن فضا برای تحرک سیاسی دانشجویان و ایجاد احساس توجه به مطالبات آنان مسالهای است که این روزها کمتر به آن توجه میشود و تاثیر چنین رفتاری در فضای دانشگاهها قابل مشاهده است.