اعتدال: همشهری آنلاین در دو مطلب جداگانه به وضعیت این روزهای سینمای ایران پرداخته، در اولی موضوع تصمیمگیری برای سینما در کف خیابان است و در دومی اوضاع فروش و گیشه مرور شده است و البته در هر دو، وضعیت سینما اسفبار توصیف شده است.
در مطلب اول با عنوان«پنجره عقبی» آمده است:
تصویر علیرضا سجادپور در پشت پنجره ساختمان وزارت ارشاد نظارهگر تجمع گروه معترضان به اکران فیلم «من مادر هستم» و سینماگران حامی این فیلم، از تصاویر گویا و پرمفهوم سینمای ایران است.
سینمای ایران چندان دچار بحران شده که حالا در کف خیابانها برایش تصمیمگیری میکنند و دعوا و اختلاف چنان بالا گرفته که بسیاری از دوستان دیروز به معترضان امروز بدل شدهاند. درست یا غلط اکران هر فیلمی میتواند سوءتفاهمهای تازهای را رقم بزند و حساسیتهایی را برانگیزاند که نتیجهاش هرچه باشد به سود سینما نیست.
درچنین شرایطی مدیرانی که سینما را با سیاست تغییر ریلگذاری به این وضعیت رساندهاند ترجیح میدهند خود را وارد میدان نکنند و از پشت پنجره نظارهگر آتشی باشند که خود آن را برافروختهاند. سیاست سکوت و انفعال که در ماههای اخیر در دستور کار مدیران سینمایی قرار گرفته هنوز نتوانسته آرامش را به سینما بازگرداند. اینکه ماهیت اعتراضها به اکران برخی فیلمها چقدر به پشت پرده بازیهای سیاسی بازمیگردد و چقدر به ماهیت خود فیلمها، موضوعی قابل بررسی است، اما آنچه در این میان نباید مورد غفلت قرار گیرد سهم مدیران ارشاد در ایجاد فضایی آشفته و ناامن برای سینماست.
مدیریتی که بنا را بر افزایش اختلافات خانواده سینما گذاشت، صنف دولت خواسته و بفرموده ایجاد کرد، تشکیلات موازی راهانداخت و جلوی فعالیت جامعه اصناف سینمایی کشور را گرفت، پیکره واحد سینمایی را به چندین و چند جزیره منفرد تبدیل کرد که بخشی از آن ساز جداگانهای کوک کرده است. مدیرانی که قرار بود راهی متفاوت را پیش بگیرند و مانیفیست تازهای برای سینمای ایران تدارک ببینند، حالا میتوانند نتایج سیاستهایشان را مشاهده کنند. نکته جالب توجه اینجاست که مدیران سینمایی در برابر پرسشهای صریح و مشخص نیز آدرس غلط میدهند و مغالطه میکنند. نمونهاش را میتوان در رفتار سرپرست اداره نظارت و ارزشیابی در برنامه هفت مشاهده کرد. جایی که از مهدی عظیمآبادی درباره ریزش مخاطب سینما سؤال شد و او در پاسخ به مخاطبان گسترده شبکه نمایش خانگی در سال90 اشاره کرد!
عظیمآبادی البته به اندازه مدیر قبلی اداره نظارت و ارزشیابی از توانایی سخنوری و مغالطه بهرهمند نیست و به همین دلیل نتوانست سیاست توجیه و انداختن توپ در میدان منتقدان را با مهارت اجرا کند. سهسال و چند ماه از حضور تیم فعلی مدیریت سینما گذشت و آنچه برجای مانده ورشکستگی سینماداران، ریزش شدید مخاطب، نارضایتی سینماگران، از میانرفتن جامعه اصناف سینمایی کشور و افزایش نگرانیها و حساسیتهای نهادها و گروههای مختلف جامعه، نسبت به سینماست.
گفتن اینکه منتقدان دولت و سازمان سینمایی، سیاهنمایی میکنند هم نمیتواند از تلخی واقعیت ملموس پیشرو بکاهد و با حذف صورت مسئله هم مشکلی حل نمیشود. کار سینمای ایران به جایی رسیده که هر روز یک گروه تازه اعلام میکند قصد نظارت بر فیلمها را دارد و روزی نیست که نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی اظهارنظری درباره یکی از فیلمهای سینمایی نکنند.
در این میان و جدای از نقش پررنگ وزارت ارشاد، باید به نقشآفرینی برخی سازمانها و نهادها نیز اشاره کرد که به سهم خود زخمهایی عمیق بر پیکره سینما زدهاند. سینما با این زخمها هم به همان دلایلی که در بالا آمده، زنده میماند ولی نمیتوان نسبت به تداوم این شرایط نامطلوب نگران نبود و نمیشود مثل دوستان پشت پنجره ایستاد و با سکوت و آرامش، نظارهگر دعوا بود. نباید گذاشت آبرویی که در طول سهدهه و با خوندل به دستآمده، یکشبه برباد برود.
در مطلب دوم که با عنوان«از بحران اکران تا رونق گیشه، بهار در پاییز یا شنا در زمستان؟» منتشر شده آمده است:
هوای سینمای ایران مثل آبوهوای این روزها شده است؛ یک روز آلودگی، نفسها را تنگ میکند و روزی دیگر باران پاییزی بهار را در فصل خزان به ارمغان میآورد.
«بهار در پاییز» یا «شنا در زمستان»؛ سینمای ایران را گریزی از نوسانات و تغییرات جوی نیست. از یک طرف وضعیت اکران فیلمها روند نگرانکنندهای به خود گرفته و با انصراف تعدادی از فیلمها، دست شورای صنفی برای چیدمان اکران بسته شده و از طرف دیگر فروش فیلمها در روزهای اخیر افزایش امیدوارکنندهای یافته است؛ هرچند این رونق گیشه را بیشتر باید محصول حاشیههای فراوان سینمای ایران دانست.
مخالفتهایی که با اکران برخی از فیلمها صورت گرفته در عمل حکم بهترین تبلیغات میدانی را برای این دسته از آثار پیدا کرده است. تماشاگر برای چشیدن طعم میوه ممنوعه پا به سالن سینما میگذارد و میخواهد فیلمی را تماشا کند که احتمال میدهد زمان زیادی بر پرده سینماها دوام نیاورد.
در چنین شرایطی است که فروش یکی دو فیلم جدول اکران رشد قابل توجهی را تجربه میکند وگرنه فیلم تلخ و تراژیک «من مادر هستم» در این بازار کساد سینما بعید بود بتواند در کمتر از یک هفته فقط در تهران نزدیک به 400میلیون تومان فروش کند آن هم در شرایطی که چند ماهی است فیلمها با حداکثر فروش 350 تا 400میلیون تومانی از گیشه خداحافظی میکنند.
میتوان نتیجه گرفت که مخالفتهای منتقدان من مادر هستم تا اینجای کار به بیشتر دیدهشدن این فیلم کمک کرده است. شاید به همین دلیل بوده که برخی با توهماتی داییجان ناپلئونیوار، کل داستان اعتراض را تمهیدی تبلیغاتی ارزیابی کردهاند؛ تحلیلی که البته بیشتر سادهلوحانه و غرضورزانه است. هرچه هست سینماها از میانه آذرماه با رونقی نسبی مواجه شدند. آن هم در شرایطی که انجمن سینماداران چند روز پیش با صدور بیانیهای از ورشکستگی سینماهای بخش خصوصی خبر داد. فروش خوب یکی دو فیلم اکران دوم پاییزی، البته تنها حکم مرهمی را دارد که بعید است بتواند التیامبخش زخمهای عمیق سینما باشد.
از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که التهابهایی که از بیرون به سینما تحمیل شده فضایی را برای اکران رقمزده که عملا ترسیم چشمانداز آتی اکران را بسیار دشوار کرده است. برخی از فیلمها با تحریم حوزه هنری مواجه شدهاند و سازندگانشان فضا را برای اکران عمومی مناسب نمیبینند. از سوی دیگر تحریم سینما آزادی از سوی شورای صنفی، عملا صاحبان فیلمها را از در اختیار داشتن مهمترین سینمای پایتخت محروم کرده و مجموع شرایط کار را به جایی رسانده که همه ترجیح میدهند فعلا فیلمشان را اکران نکنند. فقط در یک هفته گذشته صاحبان فیلمهای «ملکه»، «بیتابیبیتا» و «تهران1500» از انصرافشان برای اکران خبر دادهاند.
پیش از این نیز خبر تعویق نمایش عمومی فیلمهای «پل چوبی» و «برف روی کاجها» منتشر شده بود و ظاهرا با این وضعیت فعلا خبری از اکران فیلم «خرس» هم نخواهد بود. همه اینها در حالی است که اولتیماتوم دو هفتهای سینماداران نیز به زودی به پایان میرسد و با توجه به همراهی شورای صنفی نمایش با طرح تعطیلی سینماهای بخش خصوصی باید صبر کرد و دید در روزهای آتی چه اتفاقهایی رخ میدهد.
کمتر از دو ماه تا آغاز سیویکمین جشنواره فیلم فجر زمان باقیمانده و میتوان گفت که سال سینمای ایران در سال91 در حال اتمام است؛ سالی پر از حاشیه و هیاهو که میزان ناکامیها و شکستهایش برای سینما بسیار بیشتر از دستاوردهایش بوده است؛ سینمایی که حالا بر لبه پرتگاه ایستاده و چشم انتظار تحولات آتی است تا ماجرای تغییر ریلگذاری با تغییر مدیریت سینمای کشور پایان یابد تا شاید با عوضشدن سکاندار سینمای ایران، بتوان به روزهای خوش هنر هفتم در این سامان امید بست.