Quantcast
Channel: اعتدال
Viewing all articles
Browse latest Browse all 22413

نظر احمد مسجدجامعی درباره کاندیداتوری چیست؟

$
0
0

آسمان: « با نشان‌دادن قاب عکس داخل ویترین کتاب که یک سویش او ایستاده و سوی دیگرش عزت‌الله انتظامی، می‌گوید مراسم افتتاحیه موزه سینماست. بعد از اینکه به شورای شهر آمدم یک روز آقای انتظامی برای دیدار به دفترم آمد و گفت اینجا از دفتر قبلی شما در وزارتخانه خیلی کوچک‌تر است، حس کردم غمگین شده، بار بعد که برای دیدار آمده بود این قاب عکس را هم با خود آورده بود و گفت دفتر کار من در موزه سینما همیشه متعلق به شما و دفتر کار شماست.»

 

 

 

«حالا از تاریخ گرفتن این عکس و افتتاح موزه چند سالی می‌گذرد و احمد مسجدجامعی این روزها آخرین ماه‌های حضورش در شورای شهر تهران به عنوان یکی از اعضای دور سوم را تجربه می‌کند. او آخرین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوره اصلاحات بود که با روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد از این وزارتخانه خارج شد و جای خود را به وزیری از دولت جدید داد و چند سال بعد با شرکت در انتخابات به شورای شهر تهران راه یافت و یکی از اعضای شورا شد. البته خروج او از وزارت ارشاد و حضورش در شورای شهر تهران در سال‌های گذشته باعث نشده تا ارتباطش با اهالی فرهنگ و هنر قطع شود و به گفته خودش همچنان ارتباطی پیوسته، نزدیک و صمیمی با هنرمندان دارد. با او بعد از گذشت هفت سال از خروجش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در رابطه با شرایط فرهنگی و هنری کشور گفت‌و‌گو کرده‌ایم. این مصاحبه صبح یکی از آخرین روزهای سرد پاییزی در دفتر کار او در طبقه چهارم ساختمان شورای شهر تهران در خیابان بهشت انجام شد؛ دفتر کاری کوچک که با چند تابلوی نقاشی، قاب عکس افتتاح موزه سینما و کتاب‌های روی هم چیده شده در گوشه و کنار اتاق حال و هوایی فرهنگی دارد.... »

 

آنچه در پی می‌آید بخشهایی از این گفت‌وگوست:

 

- نگاه کنید! یک جور دلزدگی و خستگی را شاهد هستیم و این را می‌شود در آثار زمانه خودمان هم ببینیم. مثلا همین روزها اگر شما در حوزه فرهنگ و هنر گشتی بزنید این خستگی را می‌بینید. سه نسل از هنرمندان زن ایرانی شامل ۱۰۰ اثر و ۴۷ هنرمند آثارشان را در گالری «پردیس ملت» کنار پارک «ملت» به نمایش گذاشته‌اند که ابتکار خوبیست. نسل اول خانم بهجت صدر و منصوره حسینی و خانم ایران درّودی و نسل دوم فرح اصولی و خانم اتحادیه و…. هستند. وقتی کارهای این هنرمندان را با نسل سوم مقایسه کنید و بروید سراغ کار جوان‌ترها که از هرکدام یکی دو اثر به نمایش گذاشته شده یک فضای متفاوت را حس می‌کنید. بخشی از این فضا به شکل‌گیری هویت زنانه در دوره‌های مختلف برمی‌گردد که در آثارشان بروز پیدا کرده است، ولی در کنار این، در کار نسل جوان‌تر شاهد یک حس دکوراژه هم هستیم. آثار به هم ریخته است و بیانگر تلخیست؛ تلخی‌ای که البته عمیق گفته می‌شود و عریان نیست؛ یعنی هنرمندانه گفته می‌شود؛ به هر حال شما اگر این آثار نسل جوان‌تر را ببینید این حس کاملا به شما دست می‌دهد. نمونه دیگر خانه هنرمندان ایران است که سعی می‌کند در قالب و چارچوب رسمی کارهایش را پیش ببرد و یک نشریه و خبرنامه‌ را هم منتشر می‌کند. در شماره آخر آن، عکسی از یک نوازنده چاپ شده بود که نشان می‌داد هنرمند در آکواریومی نشسته بود و سه تارش را در دست گرفته و ساز می‌زند؛ خب حالا جدا از اینکه این نشریه چه چیزی درباره این اثر نوشته بود و چه برداشتی داشت، ساززدن در آکواریوم چه معنایی دارد، از این رفتار نوآورانه هنرمند چه می‌فهمیم؟ وقتی به عنوان یک فرد از بیرون به این اثر نگاه می‌کنید چه حسی به شما دست می‌دهد؟ هنرمندی که خودش را می‌برد در آکواریوم با یک دستگاه اکسیژن نفس می‌کشد و در فضای خلأ که هیچ صدایی شنیده نمی‌شود ساز می‌زند، لابد می‌خواهد یک شرایط سخت و تلخ را نشان دهد.

 

- بحث‌هایی که مطرح می‌کنم و مثال‌هایی که می‌زنم مثال‌های تاریخی نیست، نگاهی جاریست. مثال‌های دور هم نیستند، مربوط به همین روزهاست. در همین روزها که برای تماشای تئاتری که آقای علی‌ هاشمی در کافه‌تریای سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌کرد، رفته بودم. اول تصور بر این بود که این تئاتر یک نمایش شاد است. به خاطر همین موضوع قرار بود که از اول ماه محرم نمایش این کار متوقف شود، ولی وقتی کار را می‌دیدید متوجه یک طنز بسیار تلخ در پس این شادی می‌شدید که حس فراموش‌شدن هنرمند را بیان می‌کرد. این حس پنهان را شما آن‌قدر در ورای طنز این کار می‌دیدید که قابل لمس بود. بعد از پایان نمایش با موافقت آقای موسوی، رئیس تئاتر شهر هم که در آن جمع بودند، زمان این کار به‌ رغم آغاز محرم تا چند روزی تمدید شد.

 

- هنرمند، علاوه بر آنکه خود حسی دارد، سخنگوی جامعه‌اش هم هست. در حقیقت در حس هنرمند یک فهم، تجربه شخصی و فردیت وجود دارد که این را از فضای عمومی جامعه می‌گیرد. به همین دلیل اگر هنرمند دوره و زمان خود را روایت بکند آن وقت است که مقبولیت ایجاد می‌کند و مورد توجه قرار می‌گیرد. اگر هنرمند بخواهد سفارشی کار کند مقبولیتی کسب نمی‌کند. می‌گویند یکی از مدیران و سیاست‌گذاران فرهنگی در جلسه‌ای گفته بود آن کارهایی که ما می‌خواهیم هنرمندها نمی‌سازند. اینگونه خواست‌های بخشنامه‌ای از هنرمندان اصلا اشتباه است. هنرمندان که تبلیغات‌چی نیستند. در همین جا شکل صوری قضیه پیش می‌آید. وقتی چیزی که شما می‌خواهید هنرمند می‌سازد مجبور هستید برای جمع‌کردن مخاطب و نشان دادن موفقیت آن مثلا بلیت مجانی توزیع و در رادیو و تلویزیون مکرر در مکرر به خورد مخاطب بدهید و برایش میزگرد و نشست نقد و بررسی برگزار کنید.

 

- نفس اینکه چیزی که ما می‌خواهیم هنرمندان نمی‌سازند توقع درستی از هنر و هنرمند نیست. باید اثر از درون هنرمند بجوشد و در عین حال بیانگر دوره، زمانه، فهم و خواست مردمش باشد. اگر قرار باشد به هنرمند بگویند که شما چنین کاری را بکن و چنین چیزی را انجام بده و بخواه یعنی هنر و هنرمند به سمت سفارشی کارکردن برود و بعد به دلیل اینکه برخاسته از نیاز زمانه و خواست عمومی و حتی درونی خود او نیست با اقبال روبرو نمی‌شود و در نتیجه هنرمند منزوی می‌شود و از طرف دیگر هنرمندان مستقل نیز حاضر نیستند در فضای بخشنامه‌ای کار کنند. پرویز پرستویی می‌گوید اگر تا ۱۰ سال دیگر فیلمی در چارچوب باورهایی که دارم پیشنهاد نشود کار نمی‌کنم.

 

هنرمند که نمی‌تواند مستقیما در مسائل اجتماعی جامعه دخالت کند و حل مسائل اجتماعی را به عهده بگیرد اما محصول کارش عملا روایت فرهنگی و هنری از زندگی روزمره مخاطبانش است و در این زندگی روزمره دردها، رنج‌ها و حتی شادی‌هایش را بازگو می‌کند، اگر کار هنرمند چنین محصولی باشد پذیرفته می‌شود و مورد استقبال قرار می‌گیرد در‌ غیر ‌اینصورت با اقبال روبرو نمی‌شود و حتی اگر با اقبال قراردادی هم روبرو شود فکر می‌کند حسش را نتوانسته بیان کند و از درون راضی نیست؛ زیرا عملا در ارائه اثر آزادی و اختیاری که لازمه ذات اثر است وجود ندارد.

هیچ کاری نیست که بتواند ماندگار بشود و هنر و هنرمند ماندگاری در این ماندگار بودن شراکت نداشته باشد.

 

 

-شما که نمی‌توانید از مواردی که حس می‌کنید و همه هم حس می‌کنند فاصله بگیرید و انکارش کنید، امور محسوس و مشهود را که نمی‌شود انکار کرد. فرض کنید وقتی هوای تهران آلوده است و همه هم می‌بینند بگویند نباید بگویید هوای تهران آلوده است چون به تشویش افکار عمومی منجر می‌شود و سیاه‌نمایی است، پس باید بگویید هوا خوب است. خب شما باید چه کار کنید؟ به فرض نمی‌توانید بگویید منشاء آلودگی هوای تهران چیست چون اغتشاش در افکار مردم یا به تعبیر آنها سیاه‌نمایی است. خب شما در این فضا چه کار می‌توانید بکنید جز اینکه ساکت باشید و منزوی شوید یا به سراغ کار دیگری بروید. هنرمند که نمی‌تواند تأثیر مستقیم در مسائل داشته باشد ولی می‌تواند با بیان و گفتارش غیرمستقیم کاری را انجام بدهد. این را هم که از او می‌گیرند خب چه کاری انجام بدهد؟ اگر هم برعکس از او انتظار داشته باشید که در این شرایط او چیزی را که شما می‌خواهید بسازد و نشان بدهد باز یعنی ملموسات و حسیات را انکار کند تا مثلا بگوید، هوای تهران بهترین هوای عالم هستی است و از هوای آلوده کشورهای اروپایی هم بهتر است. این شرایط باعث چنین خستگی‌هایی می‌شود و اعتماد به هنرمند و رسانه را نیز از بین می‌برد.

 

- ارتباط مستقیمی بین آرامش، امنیت و تعادل روانی با مصرف کالای فرهنگی وجود دارد. یعنی در یک فضای مضطرب یا در جایی که بحران‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی را شاهد هستیم کاهش توجه به عرصه فرهنگ و هنر هم طبیعتا اتفاق می‌افتد. البته تمام آن نقش اقتصادی نیست ولی نقش اقتصادی آن پررنگ‌تر است. از نظر اجتماعی نیز شاید این حس وجود داشته باشد که هنرمند برای بیان و کار هنری خودش پشتوانه ندارد و حریم و حرمتش رعایت نمی‌شود. برای من مثلا خیلی تلخ بود که در همین هفته‌های گذشته شاهد بودم هنرمندان مقابل ارشاد و در کف خیابان نماز می‌خوانند و شعار می‌دادند تا بگویند به خدا ما هم دین داریم. مسوولان رسمی نیز از پنجره‌ها نگاه می‌کردند، (اشاره به تجمع گروهی از هنرمندان سینما در مقابل ارشاد برای فیلم «من مادر هستم»، نمازخواندن بعد از تجمع) خیلی برای من این حس دردناک بود، ببینید در درون آنها چقدر تلخی و سختی بوده است. برای اینکه باید بیایند اثبات کنند که ما هم مسلمان هستیم. این فضاها خیلی تلخ است.

 

- ما در تعریفی که دولت و نهادهای رسمی می‌خواهند ترویج کنند دچار ابهام هستیم. این را به صورت کلی و در موضوعات مختلف می‌گویم اما در حوزه فرهنگ بروز بیشتری دارد. الان چارچوب‌های فرهنگی مشخص نیست. زمانی برنامه چهارم را داشتیم که خیلی روی آن کار شده بود. ویژگی برنامه سوم و چهارم این بود که زیربنای خوبی داشت و در بررسی و تدوین آن نهادهای صنفی حضور و مشارکت داشتند، نظریه‌پردازان، تولیدکنندگان و مدیران هم بودند. ما یک برنامه این‌چنینی داشتیم که یک سند ملی و قانونی و مصوب بود.

 

-فرهنگ و هنر در ذات خود تکثرطلب است. اینکه تلقی شود ذهن جامعه یک صفحه سفید است و در آن هرچیزی که می‌خواهید می‌توانید بنویسید، اینکه تصور کنید مخاطب خمیری است که به هر شکلی که می‌خواهید می‌توانید آن را در بیاورید، ساده‌انگارانه‌ترین نگاهی است که می‌تواند در جامعه متکثر امروز وجود داشته باشد. البته الان شاهد هستیم که در سطح کلان دولت از این شعارها فاصله گرفته‌اند و می‌بینیم کسانی که روزی در سطح کلان شعارشان عدالت به معنای عدالت اقتصادی بود، نه عدالت همه‌جانبه، الان بحث آزادی را مطرح می‌کنند. فکر می‌کنم که تا پایان این دوره این روال مثلا دفاع از آزادی به شیوه‌های گوناگون ادامه خواهد داشت و برای طرح مسائلی مانند فضای آزاد و دلجویی از هنرمندان و نویسندگان هم کوشش خواهد شد.

 

-به نظرم آن دوره‌هایی که فرهنگ و هنر چارچوب و برنامه داشت تولیداتش هم استخوان‌دار‌تر بود، تازه باید توجه داشت فشارها و محدودیت‌هایی که بر وزارت ارشاد اعمال می‌شد در این دوره نبود.

فرض کنید در دوره اصلاحات رمان‌های کلاسیک جهان هم مساله‌دار بودند. از یک سو شاهد بودیم که مثلا بینوایان ویکتور هوگو مفسده‌انگیز است و نیز شاعران و ادبیات کلاسیک هم در امان نبودند. از سوی دیگر آثار بسیار نازل هم به عنوان نمونه‌های برتر حوزه ادبیات و هنر معرفی می‌شدند.

 

در گزارش‌های رسمی می‌نوشتند که چرا این آثار مجوز گرفته‌اند یا شعرهایی که در گزارش‌ها به آنها اشاره می‌شد که چرا مجوز داده‌اید برای انتشار. مثل این شعر معروف «چشم بر هم نزنم تا که ز دستم نرود / ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی» مشکل داشت. شاید به نظر آنها ترویج چشم‌چرانی بود یا فرض کنید این شعر مشهور نیما یوشیج «تو را من چشم در راهم» چون در آن کلمه شباهنگام وجود داشت و لابد چشم در راه بودن در شب معنای بدی دارد یا شعر سهراب سپهری « آب را گل نکنید» لابد چون دختری در آن آمده بود که در فرادست انگار رخت می‌شست.

 

نه که فکر کنید در بولتن داخلی یک نهاد و دستگاه به آن اشاره می‌شد بلکه در سند رسمی هم می‌آمد و مدیران به دادگاه می‌رفتند و این مکرر اتفاق می‌افتاد و فهرست می‌فرستادند از شعرها و رمان‌هایی که نباید منتشر شوند. به عقیده آنها، ۸۰ درصد آثار منتشره و داستانی و شعر کشور ایرادات اساسی داشتند و مساله‌دار بود. معنای دیگر این حرف آن است که ۸۰ درصد نویسندگان و شاعران کشور مساله‌دار بودند. لابد این ۸۰ درصد آثار مساله‌دار در این دوره مجوز چاپ دریافت نکرده‌اند.

البته الان هم و به خصوص در ماه‌های گذشته بسیاری از اهالی حوزه کتاب و مترجم‌ها از محدودیت‌ها گلایه می‌کنند.

 

-بالاخره جامعه نمی‌تواند تک‌صدایی باشد و صدایی در می‌آید و محصول فرهنگی تولید می‌شود؛ هرچند به صورت زیرزمینی، مخاطب هم از یک جایی محصول فرهنگی موردنظرش را تأمین می‌کند. آن هم در دنیای امروز که وقتی یک فیلم در آن سر جهان اکران می‌شود هفته بعد می‌توانید در تهران بخرید. الان مثلا حجم تولید و فروش نوارهای موسیقی زیر زمینی به مراتب بیشتر شده است.

فکر می‌کنید آیا با حذف برخی الگویی که برای جامعه ایران مطرح می‌کنید، پذیرفته می‌شود؟ در صورتی‌ که فضای فرهنگی میل می‌کند به سمتی که دیگران مدیریتش می‌کنند و گروه‌های مرجع از جای دیگر شکل می‌گیرند.

در این شرایط است که جای رادیو و تلویزیون، خانه موسیقی و خانه سینما را چهره‌های خارج از ایران و تولیدات خارجی می‌گیرد. فلسفه و ریشه روی‌آوری گسترده جامعه ایران به شبکه‌ها و ماهواره‌های خارجی و تولیدات برون‌مرزی و اینترنتی در تن ندادن به فهم همین نکته است.

 

به عنوان نمونه همین سریال «حریم سلطان» الان پرفروش‌ترین نشریه مؤسسه همشهری- همشهری جوان- را می‌بینیم که روی جلدش عکس مردی که نقش اول سریال را دارد (سلطان سلیمان) چاپ کرده؛ یعنی بازیگر این سریال روی جلد یکی از پرفروش‌ترین نشریه‌های ایران جا می‌گیرد. درست است که یک دماغ پینوکیویی برایش کشیده‌اند ولی این نشان می‌دهد که چقدر این شبکه و سریال برد دارد، می‌خواهم بگویم در این شرایط فضاهای فرهنگی و هنری و ذهنیت ما را دیگران اداره می‌کنند و می‌سازند. یکی از آنها مثلا همین شبکه جم است. الان طیف مخاطب رسانه‌های کشورهای همسایه و خارجی در ایران از حوزه سیاسی هم فراتر رفته و این رسانه‌ها فرهنگ‌سازی می‌کنند، اخلاق عمومی تحت تاثیر تولیدات‌شان قرار می‌گیرد و انسان امروز، ایرانی را در برابر انسانی که رادیو و تلویزیون و رسانه‌های رسمی تعریف می‌کنند و جذابیتی هم ندارند، می‌سازند.

 

 

در حال حاضر دامنه استفاده از این رسانه‌ها خیلی فراگیر شده است و فقط بحث شهرهای بزرگ نیست، مدتی هم شعار می‌دادند که ما با این روال برخورد می‌کنیم، موج می‌فرستیم، ماهواره‌ها را جمع می‌کنیم، با هلی‌کوپتر می‌آییم و آمدند بالای خانه‌ها، ولی در عمل دیدیم که اتفاق ویژه‌ای نیفتاد، چون اصلا راهش این نیست. شما اگر نتوانید برای این جامعه متکثر با هویت‌های فرهنگی مختلف و متعدد اجازه ساخت محصولات و تولیدات فرهنگی گوناگونی را بدهید، جامعه که در خلأ نمی‌ماند.

 

وقتی تاکسی به اندازه نداشته باشید سواری‌های شخصی و موتورها می‌آیند و مسافرکشی غیررسمی و غیرقانونی باب می‌شود که طبیعی است. اینجاست که اتفاقا نقش رسانه‌ها مشخص می‌شود. ما هرچه در داخل به رسانه‌های بیشتر و متنوع و با سلایق و اندیشه‌ها و عقاید گوناگون اجازه حضور و فعالیت بدهیم امنیت ملی و انسجام داخلی را بیشتر می‌کنیم.

 

-این را بگویم اگر در آینده این روال تغییر نکند به حیثیت و جایگاه فرهنگی و هنری ایران که یک جایگاه فرهنگی و هنری رفیع است لطمه وارد می‌شود. در این سال‌ها این جایگاه رقبای جدی پیدا کرده و می‌کند. آنها حتی مصرف بازار داخلی را به خودشان اختصاص می‌دهند. الان حوزه هنری کردستان عراق خیلی فعال است، ترکیه خیلی کار می‌کند، الان ما بی‌نیاز از سریال‌های کره‌ جنوبی نیستیم، چین فعالیت بزرگی را برای نژاد زرد راه‌اندازی کرده است. اینها حتی در عرصه‌های جهانی نیز ظاهر شده‌اند و تولیدات اینها در سینمای‌ هالیوود تاثیر گذاشته و دیگر فعالیتشان منطقه‌ای نیست و سراسری و جهانی شده؛ درحالی که سال‌های سال این جایگاه ویژه فرهنگ و هنر ایران بود. ببینید اگر ما برای صنعتی‌بودن ایران باید چانه بزنیم که بگوییم خیلی پیشرفت کرده‌ایم یا برای اتمی‌شدن خیلی باید چانه بزنیم که پیشرفت کرده‌ایم ولی برای فرهنگی‌بودن ایران که چانه‌زنی نمی‌خواهد، همه جای جهان ایران فرهنگی را می‌شناسند و به آن احترام می‌گذارند. جذاب‌ترین چهره ایران، ایران فرهنگی است نه هر ایران دیگری، هرچند اینها هم حول این محور می‌توانند قرار بگیرند. در دنیای جدید اصلا فرهنگ حرف اول را می‌زند و خود به یک پایه بزرگ اقتصاد و اجتماع تبدیل شده است. شهرهای بزرگ جهان خودشان را در حوزه فرهنگ تعریف و به عنوان پایتخت فرهنگی معرفی می‌کنند مثلا پایتخت فرهنگی اروپا یا پایتخت فرهنگی جهان اسلام و اسم‌هایی مشابه این، همه کشورها خودشان را دارند با حوزه فرهنگ معرفی می‌کنند و در این شرایط که همه خودشان را در حوزه فرهنگ تعریف می‌کنند ما داریم دائم فرهنگ را حاشیه‌نشین نگاه‌های رسمی و تنوع و تکثری را که در ذات فرهنگ و جامعه ایران است انکار می‌کنیم و از بین می‌بریم.

 

به نظرم این مساله مهمی است که لازم است به آن توجه ویژه بشود. زیرا این مساله به جایگاه جهانی ما آسیب وارد کرده است.

 

- «من مادر هستم» را ندیده‌ام که بخواهم درباره آن نظر بدهم. ولی در دوره خودمان از این برخوردها (تجمع علیه این فیلم و چند فیلم دیگر مقابل وزارت ارشاد) خیلی بیشتر داشتیم، یکی از معاونان من که از صدا‌وسیما آمده بود می‌گفت من فکر می‌کردم اینکه می‌گویند دولت هرچند روز با یک واقعه و بحران رو بروست، بزرگ‌نمایی می‌کنند درصورتی که الان می‌بینم ما هر روز با مشکلی روبرو هستیم.

 

این لشکرکشی‌ها کار درستی نیست یا اینکه اصحاب فرهنگ و هنر را به خیابان بکشانیم و وسط خیابان بیاوریم و مستقیم و غیرمستقیم به نماز خواندن و شعاردادن برابر دوربین‌ها وادار کنیم که نشان بدهند مسلمان هستند. این امر با حیثیت اصحاب فرهنگ و هنر ناسازگار است. فرهنگ در ذاتش گفت‌و‌گو و بحث هست و به نظرم مدیریت فرهنگی یعنی ارشاد باید مشکلات را حل کند، از این مشکلات در دوره قبل هم برای فیلم‌ها و کتاب‌ها و موضوعات دیگر وجود داشت. به یاد ندارم که مثلا از پدیدآورنده اثر بخواهیم برود مشکل را خودش حل کند. اما عکس آن انجام می‌شد و رسما به دادگاه نامه می‌نوشتیم و مسوولیت آثاری را که مجوز داشتند عهده‌دار می‌شدیم. البته به ما هم نصیحت می‌کردند که این کارها به صلاح شما نیست. ولی وظیفه اخلاقی و قانونی ما این طور ایجاب می‌کرد. در انتخابات مجلس شورای اسلامی آن سال‌ها شنیدیم که صلاحیت گروهی از اصحاب فرهنگ و رسانه رد خواهد شد. با آیت‌الله جنتی جلسه گذاشتیم و در این باره گفت‌وگو کردیم. به هر حال تعارض‌ها و دست کم کاهش آنها را یکی از وظایف خود می‌دانستیم.

 

بالاخره یک احترام و امنیتی برای کارکردن لازم است. ممکن بود اثری متوقف بشود ولی اگر مجوزی می‌گرفت دیگر مجوزش را گرفته بود و این نبود که دوباره تحت فشار باشد یا مجوز آن باطل شود. باید یک حس امنیت برای هنرمند به وجود بیاید. اگر این حس نباشد چگونه می‌تواند سرمایه‌گذاری کند. گاهی با پیگیری مستقیم و حتی رفتن به محل بازداشت، مشکل هنرمندان را حل می‌کردیم. یکبار در همین روزهای سرد خانم فرزانه کابلی و گروهش سر صحنه بازی احضار شدند. اعضای گروه اغلب دختران جوان بودند و بسیار سخت بود که حتی یک شب را هم در بازداشتگاه بگذرانند. تمام وزارتخانه آن شب تا دیروقت پلک نزد تا اعضای گروه را همان شب آزاد کردند. این مذاکرات و گفت‌وگوها با شخصیت‌ها و دستگاه‌های مختلف نظام مثل آیت‌الله‌ هاشمی‌ شاهرودی، فرمانده نیروی‌ انتظامی و سایر دست‌اندرکاران وقت بود و جلسات مشترک بین آنها و حوزه‌های فرهنگی و هنری و رسانه‌ای برگزار شد. هدف همه این کارها، یافتن راه‌ حلی برای کاهش اختلافات و تعارض‌ها بین دستگاه‌ها و شخصیت‌های نظام و جامعه فرهنگی و هنری و رسانه‌ای بود به نحوی که عرف، اخلاق، قانون و احترام متقابل هم رعایت شود و همه با روحیه، دلگرم و بانشاط باشند. الان می‌گویند یک برنامه موسیقی که درجایی و شهری قرار بود برگزار شود، لغو شد. این می‌دانید یعنی چی، یعنی آن گروه که رفته بود سالن را اجاره کرده بود پیش‌پرداختی داده بود، کلی زمان برای تمرین گذاشته بود و مردمی که بلیت خریده بودند و در انتظار کنسرت بودند همه برنامه‌هایشان به یک باره لغو شد، حالا جنبه اقتصادی هم به کنار، می‌دانید این موضوع به لحاظ روحی چه خسارت و آسیبی درپی دارد؟ چطور این گروه باید خود، اعضا و علاقه‌مندانش را توجیه کند؟

 

- (مساله حوزه هنری) این از ابتدا بود و این تنها حوزه هنری نیست که کار موازی با ارشاد انجام می‌دهد و قدرت دارد، حوزه علمیه هم هست، وقتی ما در حوزه فرهنگ و هنر تکثر را مطرح می‌کنیم باید بپذیریم که دستگاه‌ها و سلیقه‌های مختلف هستند. الان به جز حوزه هنری خود رادیو و تلویزیون یک قدرت بزرگ است. همچنین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شهرداری‌ها هم قدرت دارند. جاهای دیگری هم هستند ولی باید ارشاد که مدیریت فرهنگی کشور را به عهده دارد اصل گفت‌و‌گو و تعامل را با اینها در پیش بگیرد و کارها زمین نماند. این روند اخلاقی حتی از قانون مؤثرتر است. اینها که دیگر مساله‌دار نیستند و جزو دستگاه‌ها و نظام رسمی کشورند و حتما با آنها می‌شود تفاهم و تعامل داشت. در گذشته هیچ‌وقت نبود که مثلا سینماهای حوزه هنری فیلمی را که ارشاد مجوز داده، نشان ندهند؛ با آنکه اختلاف سلیقه و دیدگاه هم وجود داشت. به نظرم ضعف از مدیریت‌هایی است که نمی‌توانند اینها را جمع و با آنها‌ گفت‌و‌گو و از مجوزهایشان دفاع کنند. یکی از ابتدایی‌ترین انتظارات اهل هنر این است دستگاهی که مجوزی می‌دهد بتواند از مجوزش دفاع کند وگرنه آن مجوز چه ارزشی دارد. باید ارشاد در دادگاه بتواند دفاع کند، در مقابل حوزه هنری بتواند دفاع کند و حمایت کند؛ هرچند این هم چیز خوبی نیست که حوزه می‌گوید من پخش نمی‌کنم، سلیقه‌ای که نیست، اما ارشاد باید کار را پیش ببرد و مشکل را برطرف سازد.

 

- آن چیزی که الان وجود دارد به لحاظ اقتصادی وضعیت دشواریست و این اقتصاد در حوزه فرهنگ و هنر هم تاثیر بسیاری گذاشته است. افزایش قیمت محصولات فرهنگی خود به خود محدودیت ایجاد و تولیدات فرهنگی را از دسترس خارج می‌کند و از جهت دیگر وقتی فشار اقتصادی وارد می‌شود اولین چیزی که از سبد خانوار حذف می‌شود کالاهای فرهنگی است. علاوه بر این فشارهای روحی، نگرانی‌ها و دغدغه‌ها اصلا جایی برای تامل و تفکر باقی نمی‌گذارد. معمولا در چنین شرایطی که مردم با مشکلات رو به رو هستند، دولت‌ها فضا را باز‌تر می‌کنند و آزادی‌های بیشتری می‌دهند باتوجه به اینکه به سمت انتخابات هم می‌رویم معمولا فضای بازتری ایجاد می‌شود.

 

با نزدیک‌شدن به انتخابات و پایان دولت، آزادی‌های فردی و فرهنگی و هنری بیشتر می‌شوند. می‌بینید که خود دولت الان منتقد و پرسشگر شده. متاسفانه از یک نقد و یک کاریکاتور معمولی هم برداشت سیاسی می‌شود. این اتفاقیست که در این سال‌ها افتاد و به نظر من خیلی هم به خود دولت لطمه زد. یکی از دلایلش همین است که خواست‌ها متراکم و یکباره بیان می‌شوند.

 

- جریان اصلاح‌طلبی جریانی است که ویژگی اصلی آن گفت‌و‌گو و بحث و نقد افکار، اوضاع و اندیشه‌هاست؛ یعنی سرانجام باید بعد از بحث و گفت‌و‌گو و تحلیل شرایط و موقعیت‌ها و مناسبات به یک اجماع برسند؛ البته یک اجماع نسبی و نه مطلق.

 

-درست آن است که به نقد شرایط موجود و اصلاح امورمان بپردازیم و اگر کاری از دستمان برمی‌آید در انجام آن کوتاهی نکنیم. این حق و وظیفه هر انسان ایرانیست. خواست ما این است که موانع برطرف شود و شرایط حضور حداکثری فراهم آید.

 

در همه دوره‌ها هم‌چنین بوده است. نفس فعالیت‌های مدنی و اجتماعی و شورایی و انتخاباتی کارهایی است که با اصلاح‌طلبی تعریف می‌شود. ما که قائل نیستیم کسی از بیرون بیاید و اوضاع را درست کند. اگر کاری از دستمان برآید آن را انجام می‌دهیم. البته اصل بر این است که ظرفیت‌ها افزایش پیدا کند و موانع حضور برطرف شود تا امکان مشارکت فراگیر به وجود آید. برای این کار به امنیت، رسانه، نظارت و اطمینان از روند کارها نیاز است و اینها به هرحال مقدمات لازم برای چنین کار مهمی است.

 

- دولت آینده لازم است از تجربه همه دولت‌های گذشته بهره ببرد و نقاط قوت و ضعف آنها را شناسایی و با کار کارشناسی به برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری تبدیل کند.

 

(خود شما کاندیدا می‌شوید؟)من هم در مجموعه دوستان و با اجماع تصمیم می‌گیرم. ان‌شاءالله.

 

انتهای پیام


Viewing all articles
Browse latest Browse all 22413

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>