آقای رضایی فضای سیاسی کشور را در پنج ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم باتوجه به فضای جامعه سیاسی و شرایط بینالمللی، ایران در حال عبور از یک دوره جناحی به یک دوره جهادی است. یعنی شرایط سیاسی – اجتماعی که احزاب و جناحها فعال بودند تغییر کرده است. بنا به دو دلیل این فضا در حال تغییر و تحول است؛ یکی آنکه خود جریانهای سیاسی ایران تحت عنوان اصولگرا و اصلاحطلب نتوانستند در این دوره 20ساله به یک وضعیت باثبات و پایدار برسند و در حال فروپاشی هستند. خودشان نیاز به کمک دارند و نمیتوانند به مردم کمک کنند. مساله دوم شرایط بینالمللی ایران است که وضعیت از حالت تنشزدایی و آتشبس با غرب خارج و وارد یک شرایط رویارویی اقتصادی و فرهنگی شده است. براساس این دو عامل جامعه سیاسی ایران به سوی یک حالت جدیدی حرکت میکند که این حالت جدید را من حالت جهادی مینامم.
فرضیه شما درباره شرایط جریانهای سیاسی تا حدودی مصداق دارد. به نظر شما تشتت بین جناح اصولگرا و اصلاحطلب دلیلش چیست؟ حتی اکنون درون اصولگرایان سنتی چند گرایش وجود دارد یا پایداری گویا دو طیف شده و طیفهای مختلف جریان اصلاحات نیز همینطور هستند. این به فرهنگ سیاسی جامعه ایران برمیگردد یا آنکه دوره جناحگرایی تمام شده است؟
این مساله نیاز به بحث طولانیتر دارد، همیشه وقتی فضاهایی برای رشد و بالندگی احزاب و گروهها بهوجود میآمد به دلیل استفاده نادرست از این فضاها، انتظاری که از تشکیل احزاب و جناحها وجود داشت محقق نشد. همین شرایط را قبل از انقلاب هم داشتیم. تقریبا طی صد سال اخیر در چهار یا پنج مقطع همچون دوران نهضت مشروطه، دوران ملیشدن صنعت نفت، سالهای اول انقلاب و دوران اصلاحات فرصتهایی برای ایجاد احزاب و رسانههای پایدار بهوجود آمد، اما از این فرصتها استفاده نشد. این مساله دلایل فراوانی دارد؛ فرهنگ سیاسی فعالان سیاسی و افراطگرایی و احساساتی برخورد کردن آنها با امر سیاست، عقبماندگیهای اقتصادی مردم و عدم نگاه صحیح دولتمردان به احزاب و کار حزبی، دلایلی هستند که مانع شکلگیری تحزب در کشور شدند و مصداقهای آن خیلی روشن است. در دهه اخیر، تقریبا از دو سال پایانی دولت آقای خاتمی جریان اصلاحطلبی شروع به فروپاشی کرد. بعد از آن، تشتت در جریان اصولگرای جناحی آغاز شد. البته طی این صد سال اخیر همیشه اندیشه اصلاحطلبی و اصولگرایی وجود داشته و این نشان میدهد که این دو اندیشه از جامعه سیاسی ایران خارجشدنی نیست. همیشه این اندیشهها با عناوین مختلف مطرح هستند، اما معمولا
به طور مصداقی در مقطعی شکل میگیرند و بعد از یک دوره 10 تا 15 ساله کنار میروند و مصداقهای جدیدی میآیند و این دو اندیشه را نمایندگی میکند.
تحلیل شما درباره جهادیشدن فضای سیاسی کشور، چگونه خود را در انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد؟ تغییر آرایش سیاسی، مصادیق و چهرهها چطور بروز و ظهور میکند؟
جامعه ایران منتظر یک جنبش اجتماعی با محوریت اقتصادی- فرهنگی است، یعنی جامعه بهشدت دنبال این است که اخلاق، صداقت و وفاداری را ببیند، وضعیت زندگی خود را سامان بخشد و آرامش را در خانوادهها برقرار و تقویت کند. امروز در بازارهای ایران بیثباتی و ناآرامی کاملا به چشم میخورد، آرامش در میان خانوادهها نیست و از نظر معیشتی و بیکاری جوانهای کشور تحت فشار هستند؛ از نظر اخلاقی میان دولتمردان و فعالان سیاسی تا قشرهای پایین جامعه نوعی بداخلاقی رواج پیدا کرده و این مسائل کافی است که جنبش اجتماعی اصلاحی برای امور فرهنگی- اقتصادی در کشور شکل گیرد. در این انتخابات، ما با این مساله مواجه هستیم و این مساله خود را نشان میدهد. یعنی این انتخابات تبدیل به یک حرکت با خواستهای اقتصادی و فرهنگی خواهد شد. من این استعداد را میبینم، اما اینکه در همین انتخابات انجام شود یا بعد از آن بروز و ظهور پیدا کند باید دید چه پیش میآید. بالاخره جامعه ما نیازمند تحولی است که بتواند مسائل فرهنگی و اقتصادی خود را ساماندهی کند.
نسبت خود شما با این حرکت سلبی و ایجابی چگونه است؟
من همه تلاشم این است که چنین جنبشی را برای رسیدن به چشمانداز ایران 1404 و توسعه متعالی انجام دهیم. چون بدون چنین جنبش فراگیری که همه اقشار به صحنه بیایند، راه دیگری برای دسترسی به آن آینده سراغ ندارم. بنابراین تلاش خواهم کرد که در ایجاد این جنبش و نهضت نقشی و سهمی را برعهده بگیرم.
آیا شما مجموعه صحبتها و رفتارهای جدید آقای احمدینژاد را در نسبت با این جنبش ارزیابی میکنید؟ یعنی ایشان هم میخواهد سردمدار این جنبش باشد؟
به نظر من آقای احمدینژاد بیشتر بهدنبال برونرفت از مسیری است که خود و مخالفان ایشان شروع کردهاند. ایشان مسیری را شروع کرد که احساس میکند به نتیجه نمیرسد. بنابراین میخواهد با نوعی اقدامات سلبی، انتقادی و مخالفت خوانی از آن عبور کند، در حالی که جنبش اجتماعی که ما دنبالش هستیم تکیه اصلیاش روی زندگی، اقتصاد و اخلاق است. با دست مردم و با کمک دولت درپی آن هستیم، یعنی در این جنبش اجتماعی مساله مهم و تعیینکننده تغییر نگاههای فعلی دولتمردان از سیاست به مسائل اجتماعی است. دولت و مجلس با راهکارهای سیاسی و دولتی میخواهند مسائل اجتماعی را حل کنند.
فکر میکنم شما در دوره انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم در سالهای 84 و 88 تصمیمتان برای حضور قطعیتر بود، اما الان احساس میشود که کمی تردید دارید.
خیر، من هیچ تردیدی ندارم. من مشورتهایم را به پایان بردم، کارهای مطالعاتیام را انجام دادم، بهموقع و سر فرصت نظر و تصمیم خود را اعلام میکنم.
تصمیم شما مبنیبر ورود است یا عدم ورود؟
بعدا تصمیم خود را اعلان میکنم.
برگردیم به بحث اول، شما در سال 84 سابقه ائتلاف با دیگر کاندیداهای ریاستجمهوری را دارید. هماکنون نیز زمزمههایی درباره ائتلاف در جریان اصولگرا شکل گرفته، آیا ماهیتا ائتلاف را قبول دارید؟ تجربه شما چیست؟
من معتقد به دولت فراگیر و جامعه امید هستم، هر نوع ائتلافی که برای بهوجود آوردن یک جامعه پویا و بانشاط و سرزنده صورت بگیرد ما از آن استقبال میکنیم، ولی ائتلافهای سیاسی که برای حل و فصل مشکلات جناحها یا اشخاص است، این معلوم نیست نتیجه مفیدی برای جامعه داشته باشد. وقتی میگوییم دولت فراگیر و جامعه امید، منظور این است که دولتی درست کنیم که بتواند امید، نشاط و پویایی را در جامعه شکل بدهد و آرامش را به خانوادهها برگرداند، اقتصاد را درست کند و آن را سروسامان دهد؛ بنابراین من از یک دولت فراگیر استقبال میکنم و خود من اگر بعد از انتخابات رئیسجمهور شدم حتما سعی میکنم همه نیروهای توانمند و متعهد کشور را وارد دولت کنم تا بتوانیم با قدرت از وضعیت فعلی کشور عبور کنیم. دولت ائتلافی باید در یک جمع چند نفره از نخبگان شکل بگیرد که هر تیمی که کارآمدی و برنامه و توانایی بیشتری دارد انتخاب شود و بقیه متناسب با رای آنها وارد دولت ائتلافی شوند.
در حوزه فرهنگی اشاره داشتید به جنبش فرهنگی. به طور مصداقی وارد شویم؛ بخشی از مسائل مربوط به حوزه قانونگذاری میشود، مثل ممنوعیت نصب و استفاده از ماهواره، بخشی هم مثل گشت ارشاد به شکل طرح اجرا میشود. با اینها میخواهید چه کار کنید؟ با این فرض که شما اصولگرا هستید و با اصلاحطلبان در این حوزه تفاوت دارید.
امر به معروف و نهی از منکر که یک اصل بنیادین در دین ماست را باید به مردم واگذار کرد و دولت نظارت کند، باید کاری کرد که مسائل اجتماعی به دست خود مردم و نخبگان صورت گیرد؛ یعنی اگر جامعه احساس کند دولت مسئول کاری شده، پایش را عقب میکشد، اما اگر احساس کند که یک مسئولیتی روی دوشش است خودش این مسئولیت را انجام میدهد. میزان تفاوت مراسم دولتی با مراسم مردمی خودجوش مشخص خواهد شد؛ بنابراین اجازه حل و فصل خیلی از مسائل اجتماعی را باید به دست مردم داد، بعد دولت میتواند نظارت و حمایت کند.
پاسخ سوالم را نگرفتم آقای دکتر. شما بهعنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری یا به فرض رئیسجمهور آینده لطفا روشنتر مقصود از اینکه «مردم خودشان تصمیم بگیرند» را بفرمایید.
منظورم این است که مسئولیت کار به دوش مردم بیفتد، دولت بیش از حد به اقتصاد و فرهنگ ورود کرده است؛ من میگویم نباید فرهنگ و اقتصاد را سیاسی و امنیتی کرد، مدیریت این دو را باید به خود مردم داد. چون خود مردم قدرت سازمان دادن اقتصاد و فرهنگ را دارند. آنها میتوانند موسسه، تشکیلات و نهادهای رسمی و قانونی امر به معروف و نهی از منکر درست کنند و انواع اقدامات جمعی میتواند در جامعه در چارچوب قانون شکل گیرد، البته دولت هم نظارت کند.
در حوزههای اقتصادی و اجتماعی معتقد به دولت کوچک هستید؟
معتقد به دولت چابک هستم. دولت چابک یک دولت کیفی بسیار قدرتمند مخصوصا از بعد نظارتی است، ولی از بعد تصدی گری و اجرایی کمتر دخالت میکند و بیشتر نقش هدایتی و نظارتی دارد.
شما اقتصاد خوانده اید، الان دورانی است که سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد پیوند خورده است. مبنای تحلیل و پیشبینی غرب و آمریکا از تحریمها این بود که نوعی نارضایتی اجتماعی در ایران اتفاق میافتد که این پیشبینی به واقعیت تبدیل نشد. تحلیل شما چیست؟ در پنج ماه آینده تا انتخابات چگونه میتوان این فضا را مدیریت کرد؟ اصلا قابل مدیریت است؟ به فرض که فردا شما رئیسجمهور شوید، برای مدیریت حوزههای اقتصاد و سیاست خارجی چه اقدامی میکنید؟
دو بحث است. در بحث اقتصاد نیاز داریم که اولا هرکس سر جای خودش قرار گیرد. یک بخش زیادی از مسائل اقتصادی به علت سوءمدیریت و ضعف تدبیر است، در ادبیات فارسی تدبیر، دوراندیشی تعریف میشود؛ یعنی کسی که بتواند آینده را ببیند. اکثر حوادثی که الان روی میدهد حاکی از عدم دوراندیشی است. اگر مشکلات ارز چند ماه قبل پیشبینی میشد فرصت به اندازه کافی بود تا جلوی این حادثه گرفته شود، اما حادثه ارز اتفاق افتاد و دولتمردان و نمایندگان مجلس ما چند ماه بعد متوجه شدند که چه کارهایی باید بکنند. بنابراین اولین مساله در اقتصاد مساله مدیریت است و هرکس باید سر جای خودش قرار بگیرد. الان آدمها سرجای خود نیستند، بعضیها هم بیرون هستند، در حالیکه باید در اداره کشور سهم به عهده بگیرند؛ مساله دوم برنامه قوی اقتصادی است که الان وجود ندارد. مثلا برای ایجاد اشتغال پایدار، نهتنها برنامه اقتصادی نمیبینیم، بلکه کارخانجات یکی پس از دیگری در حال تعطیلشدن هستند. یعنی شاغلان فعلی هم دارند بیکار میشوند؛ مساله سوم نظارت است، یک نظارت درست این نیست که همه چیز با پلیس، دستگیری و حکم دادگاه حل شود. نظارت از جنس پلیس آخرین مرحله است که بهندرت هم باید اتفاق بیفتد، اما نظارت در کشور فوقالعاده پایین است، حال آنکه دستگاههای نظارتی زیادی وجود دارند و هزینه زیادی برای این دستگاهها میشود ولی راندمان و کارآمدی لازم را از آنها نمیبینیم.
در حوزه سیاست خارجی به صورت مصداقی درباره مذاکره مستقیم با آمریکا و تئوری توافق بزرگ در این ایام بین ایران و آمریکا چه نظری دارید؟ آیا اکنون زمان مناسبی برای این کار است؟
تا زمانی که مسیر 1+5 باز باشد، نیاز به راه دیگری نداریم. مهم این است که این مسیر جدی گرفته شود و یک دیپلماسی فعال و بابرنامه را با 1+5 ترتیب دهیم. چون اگر غیر از این مسیر طی شود و با هر کشور دیگری جداگانه به نتیجه برسیم، بقیه کشورها در آینده برای ما مشکل درست میکنند و ایران این تجربه را در صد سال اخیر داشته است. ما وقتی به سمت انگلیسیها رفتیم با روسیه تزاری درگیری داشتیم، وقتی قاجارها به سمت روسیه رفتند با انگلیسیها به چالش خوردند، وقتی ایران به سمت آمریکا رفت با شوروی درگیر شد؛ بنابراین باید همان سیاست نه شرقی و نه غربی را از طریق ارتباط با 1+5 دنبال کنیم.
ولی آقای حسن روحانی در کتاب دیپلماسی هستهای نوشتند که «وقتی ما با سه کشور غربی توافق کردیم آمریکا توانست این توافق را به هم بزند و جرج بوش از طریق البرادعی به تهران پیغام داد که بیایید با هم به مذاکره بنشینیم» همین الان هم در واقع 1+5 بهشدت تحت تاثیر آمریکاست و از خودش ارادهای ندارد. آیا این نشان نمیدهد که مساله اصلی میان ایران و آمریکا است؟
اگر آمریکاییها بهتنهایی میتوانستند تصمیم بگیرند هیچگاه با پنج کشور دیگر همکاری نمیکردند. اینکه آمریکا با پنج کشور دیگر مجموعهای برای حل پرونده هستهای ایران درست کرد، موید این است که به بقیه کشورها نیاز دارد و بدون بقیه نمیتواند کاری انجام دهد. بنابراین بهتر است با 1+5 جلو برویم چون منافع ایران در مذاکره با 1+5 خیلی بیشتر از مذاکره با آمریکاست.
پیشبینی شما از مذاکرات آینده چیست؟
با یک مذاکره دقیق، درست و هوشمندانه میتوانیم به یک نقطه بینابین برسیم که بازی برد- برد حاصل آن باشد.
میتوانید تحلیلتان را مصداقی بفرمایید؟
الان زود است.
خط قرمز ما کجا میتواند باشد؟
خط قرمز ما این است که فناوری هستهای را باید داشته باشیم.
یعنی تعلیق غنیسازی نمیکنیم؟
ما فناوری هستهای را خواهیم داشت، مواردی هم که آمریکاییها از آن سوءاستفاده میکنند حل میکنیم که بتوانیم راهی را در سیاست خارجی باز کنیم.
شما به مسائل منطقه نیز تسلط دارید، فکر میکنید در سوریه فضا به سوی راهحل نظامی برود یا سیاسی؟ نفع ما درکدام راه است؟
الان که راهحل نظامی با همه شدت ادامه دارد.دلیلش این است که معارضان سوری دو گروه هستند؛ یک گروه که بیشتر اهل سوریه هستند و به مذاکرات مسالمتآمیز اعتقاد دارند. گروههای دیگری هم که بیشتر از جنس القاعده هستند کار مسلحانه را دنبال میکنند. بنابراین آینده وضعیت سوریه نامشخص شده. الان آنچه مسلم است، جمعیتهایی که درون سوریه هستند آینده این کشور را تعیین خواهند کرد و هیچ شیوهای به جز شیوه دموکراسی جواب نخواهد داد و طرفداران اسد در آینده در این دموکراسی نقش برجستهای دارند.
یعنی میفرمایید اگر راهحل سیاسی دست بالا را داشته باشد، ایران میتواند در آنجا برنده باشد؟
بله، شرایط آینده به نفع ملت سوریه است.
چیزی شبیه آنچه در عراق رخ داد؟
دموکراسی و انتخابات آزاد به نفع ملت سوریه تمام میشود.
اگر موافق باشید به سوالات سیاسی وارد شویم. در واقع جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام، تبدیل به جلسات مجمع نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شده. در جریان جلسات بعد از مجمع هستید که آقای هاشمی
آقای ناطقنوری و آقای حسن روحانی با هم نشستی تشکیل میدهند، شما به جلسه آنها میروید؟
از همان ابتدای مجمع تشخیص مصلحت نظام همیشه آقای هاشمی با 5 یا 6 نفر از آقایان روحانی که عمدتا در جامعه روحانیت مبارز بودند، جلسهای داشت.
تصور شخص شما از برنامه آقای هاشمی برای انتخابات چیست؟ ایشان خودشان میآید یا به سمت یک نامزد متمایل میشود؟
بعید میدانم آقای هاشمی در انتخابات شرکت کند.
این را درباره حضور خود آقای هاشمی در انتخابات میفرمایید یا اینکه از کسی حمایت کنند؟
بله، بسیار بعید میدانم دخالت داشته باشند.
پس طرحی که میگویند نامزد آن از میان آقایان هاشمی، ناطقنوری و روحانی خواهد بود، منتفی است؟
بسیار بعید است.
یعنی تئوری تشکیل دولت وحدت ملی از جانب ایشان پیگیری نمیشود؟
ایشان ایده سیاسی خود را مثل هر سیاستمداری طرح میکند.
نمیخواهند این ایده را عملیاتی کنند؟
باید از خودشان سوال کنید.
درباره اصلاحطلبان چطور فکر میکنید؟
اصلاحطلبان بستگی به خودشان دارد. به هر حال اگر آنها در انتخابات حضور داشته باشند به نفعشان خواهد بود.
فکر میکنید با گزینه حداکثری بیایند؛ به عبارت دیگر روی یک نفر اجماع کنند؟
بعید میدانم اجماعی در جمع اصلاحطلبان روی یک نامزد صورت بگیرد.
درباره حضور آقای خاتمی در انتخابات چطور فکر میکنید؟
خود وی باید به این سوال جواب دهد.
اگر موافق باشید، درباره وقایع پس از انتخابات سال 88 صحبت کنیم، بههرحال مجموع مواضعی که شما از آن موقع تا حالا داشتید، در جاهایی متفاوت با سایر فضای کلی اصولگراها یا حتی برخی نهادها بوده، الان که به مسائل چهار سال گذشته نگاه میکنید چگونه میتوان مقصران را در این قضیه تقسیمبندی و با آنها برخورد کرد؟
فتنه سال 88 واقعا آسیب خیلی جدی به مردم و نظام وارد کرد، یعنی هم مردم و هم نظام آسیب دید. اولا از بعد سرمایهگذاریهای اقتصادی حداقل هفت، هشت ماه کشور عقب افتاد و این میلیاردها پول و ثروت میشود. از بُعد جمعی، هموطنان ما اذیت شدند، مردم عادی آسیب دیدند، بچههای بسیجی، نیروهای پاسدار، نظامی و انتظامی شهید و مجروح شدند. تعدادی از جوانانهای کشور زخمی و چندنفری کشته شدند و از این بعد هم خساراتی به جامعه وارد شد. از بعد بینالمللی دشمنان ما خیلی سوءاستفاده کردند و خواستند نوعی بیثباتی را در ایران به نمایش بگذارند؛ اینها جزو آسیبهای جدی وقایع بعد از انتخابات سال 88 بود. به نظر من چند عامل دخالت داشت؛ یکی خودخواهیها، کینهورزی، عدم توانایی و ضعف مدیریت رهبران اعتراضات در ساماندهی و هدایت معترضان و جلوگیری از ساختارشکنی و قانونشکنی آنها. سوءاستفاده شبکههای ماهوارهای و عوامل خارجی خیلی در بروز این حادثه موثر بوده. نکته دیگر این بود که میتوان گفت رهبر انقلاب به نحوی در آن مقطع تنها شدند؛ کسانی میتوانستند برای کمک به صحنه بیایند و حداقل با این افراد که در حمایت از اعتراضات فعالیت میکردند، صحبت کنند تا ادامه ندهند ولی این کار نشد. اینکه میگویند خواص نقش خود را در وقایع پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم ایفا نکردند، تاحدودی درست است و یکی از مصادیق هم اینجاست، امیدواریم این تجربهای برای آینده شود. چند نتیجه میتوان از این قضیه گرفت؛ هر نوع اعتراضی باید در مسیر قانونی انجام شود، وگرنه ممکن است به آشوب و هرج و مرج کشیده شود. مساله دوم اینکه ما از تجارب گذشته استفاده کنیم. مشابه این حادثه را در زمان امام(ره) هم داشتیم، اما فردی مثل احمدآقا میآمد کنترل میکرد؛ مشخصا در رابطه با آیتالله طالقانی و یا در قانون اساسی که اصل مذهب رسمی شیعه باشد و مساله آقای منتظری حداقل سه حادثه بزرگ در آن زمان رخ داد که اینها داشت تبدیل به فتنههای بزرگ میشد، اما احمدآقا با مدیریت خود توانست این کار را انجام دهد، حالا این چهارمین حادثه بود که اتفاق افتاد و ما از آن تجارب گذشته استفاده نکردیم. باید وقتی یک حادثه رخ میدهد از تجربهاندوزی گذشته استفاده کرد و اجازه نداد مشابه آن تکرار شود. امیدوارم درس گرفتن از این تجربه از دل حادثه سال 88 با خساراتی که ایجاد کرد به دست آید.
در جایی گویا شما گفته بودید اگر جای آقایان هاشمی و لاریجانی بودید میتوانستید فتنه را دو، سه روزه جمع کنید.
من اسم کسی را نیاورده بودم.
مخاطب شما مسئولان مرتبط با موضوع بودند.
بالاخره روسای قوا و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میتوانند در این شرایط نقش ایفا کنند. سازوکار غیررسمی فراقوهای در همه دنیاست و بعضا از نهادهای رسمی و سازوکارهای قانونی موثرتر جواب میدهد. بنابراین از این سازوکارهای غیررسمی میتوان برای ایجاد وحدت و بحرانشکنی استفاده کرد.
درباره دو نامزدی که به نتایج انتخابات تمکین نکردند، چگونه فکر میکنید؟ راهکار نظام چه میتواند باشد؟
دیگر باید قوه قضائیه تصمیم بگیرد، چون آنها در اختیار قوه قضائیه هستند.
اظهارنظرهایی از جانب برخی آقایان شده که حالا این افراد فتنهگر نیستند و آنها در زمین فتنه بازی کردند. شما موافق این حرف هستید؟ آقای عسگراولادی این حرف را گفتند.
بههرحال خواه کسی خودش فتنهگر باشد، یا در بازی و میدان فتنه عمل کند بالاخره در ایجاد خسارات شریک است.
بعضی نظرشان این است که حتی در صورت عذرخواهی نیز راه بازگشتی برای آنها نیست، نظر شما چیست؟
اینها مسائلی است کهقوه قضائیه و نظام باید تصمیم بگیرد.
یعنی در حوزه تصمیم رهبری است؟
بله، اینها در حوزه قوهقضائیه و تصمیم رهبری است. اینکه افرادی بیایند برای رهبری تعیینتکلیف کنند که نظام این کار را انجام بدهد یا انجام ندهد خب این کار شایستهای نیست.
درباره انتخابات فرمودید هنوز نمیخواهید تصمیم خ
ودتان را بگویید. اینطور سوالم را میپرسم که شما در چه شرایطی وارد انتخابات میشوید؟
در چه شرایطی ندارد. تصمیم خودم را گرفته و در موقع مناسب اعلام میکنم.
اگر به فرض ائتلاف سه نفره از شما دعوت کند، به آن وارد میشوید؟ آیا برای ورود خود به آن جمع رایزنی کردید یا مایل نیستید وارد فضای ائتلافی شوید؟
دولت آینده باید از همه کاندیداها شکل بگیرد، اما این دلیل نمیشود که ما قبل از انتخابات صورت مساله رقابت را پاک کنیم. من مخالف این هستم که رقابت در کشور ضعیف شود، مخصوصا اگر اصلاحطلبان نیایند، اصولگراها نباید رقابت را در کشور از بین ببرند. چون اگر رقابت از بین برود مردم چگونه مشارکت کنند؟ بنابراین باید رقابت جدی باشد و من ترجیح میدهم در یک رقابت جدی انتخابات برگزار شود.ولی دولت ائتلافی قبل از انتخابات باید توسط جمعی از نخبگان که به تیم و برنامه نمره بدهند تعیین شود نه آنکه پشت درهای بسته ائتلافها را تعیین کنند.
درباره اصولگرایان سنتی و جبهه پایداری، دو ضلع دیگر اصولگرایان که در این ائتلاف حضور جدی ندارند، به نظرشما آنها به چه روشی وارد میشوند؟
بستگی به خودشان دارد.
آقای ولایتی جریان سنتی را نمایندگی میکند؟
هنوز اعلان نکردهاند.
پایداری و جریان آیتالله مصباح یزدی چطور؟
اطلاعی ندارم.
جریان پایداری میتواند نامزد مستقل بدهد؟ اصلا این کار به صلاح است؟
من معتقد به رقابتم. هیچ اشکالی ندارد که جبهه پایداری هم کاندیدا بدهد.
درباره جریان دولت و آقای احمدینژاد، تحلیل شما از اینکه آقای احمدینژاد چه خواهد کرد چیست؟
هم از نظر فردی سیاسی و هم کسی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هستید، تحلیل بفرمایید.
پیشنهاد من این است که آقای احمدینژاد و مخالفان وی وارد درگیری نشوند تا این پنج ماه آینده با آرامش طی شود. در چنین شرایطی بهتر میشود آینده سیاسی افراد را حفظ کرد. بنابراین بهتر است
آقای احمدینژاد و مخالفان ایشان به چالش و درگیری با هم نپردازند.
فکر میکنید نهادهای حاکمیتی این فرصت را به آقای احمدینژاد بدهند که ایشان از یک گزینه مثل آقای مشایی یا الهام حمایت کند؟
مانعی نیست که آقای احمدینژاد از یک کاندیدایی که شورای نگهبان او را رد نکرده حمایت کند، به عبارت دیگر آقای احمدینژاد میتواند از نامزدی حمایت کند اما اگر کاندیدای ایشان کسی باشد که شورای نگهبان او را ردصلاحیت کند قاعدتا صورت مساله عوض میشود. بنابراین ایشان میتواند نامزدی داشته باشد که شورای نگهبان او را تایید کند.
فرض کنید آقای عارف گزینه طیفهایی از اصلاحطلبان باشد و بخشی از اصلاحطلبان هم از ایشان حمایت کنند. به هرحال وی نماد اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری میتواند باشد، در کنار آقای عارف جریان دولت هم یک نامزد حداقلی داشته باشد، این شرایط فضا را برای رقابت درونی اصولگرایان تنگ
نمیکند؟
این انتخابات چون دوقطبی نیست لذا چنین اتفاقی در انتخابات نمیافتد، این انتخابات شبیه سال 84 رقابت چندقطبی است. اگر این اتفاق نیفتد، شاید مردم فکر کنند یک رقابت تشریفاتی در حال انجام است، معتقدم هر نوع علامت تشریفاتی نشان دادن این انتخابات به ضرر مردمسالاری دینی تمام میشود.
با این اوصاف پیشبینی میکنید انتخابات دومرحلهای شود؟
اگر چندقطبی شود احتمال دومرحلهای شدن وجود دارد، ولی ممکن است مردم بخواهند همان مرحله اول کار را تمام کنند.
در انتخابات چندقطبی اضلاع آن چه طیفهایی هستند؟
بستگی به افراد دارد، جناحها در این انتخابات نقش زیادی ندارند. اشخاص هستند که چند قطب را شکل میدهند.
چه افرادی قطبهای انتخابات را شکل میدهند؟
همین افرادی که هستند قاعدتا خواهند بود.
یعنی از ائتلاف سه نفره آخر یک نفر به میدان میآید یا ممکن است اینها هم با یکدیگر رقابت
کنند؟
نمیتوانم الان درباره این سه نفر نظر دهم ولی احتمالا آقایان حداد و عارف، از سمت دولت یک نفر، جبهه پایداری یک نفر و برخی افراد دیگر مجموعا پنج یا شش نامزد جدی به صحنه بیایند.
نامزدی شما هم که معلوم نیست؟
فال بد نزنید، دفاع از مردم و نظام تردید نمیخواهد.