صرفنظر از اینکه آخر و عاقبت نامهنگاری به کجا برسد، تا به همین جا هم یک نتیجه داشته است. نقش بر آب شدن «جریان انحرافی». نامهنگاریهای اخیر و لحن و کلامی که رئیسجمهور در خطاب قرار دادن رئیس قوه قضائیه به کار گرفت یک بار و برای همیشه نام «جریان انحرافی» که چندین سال است اصولگرایان در آن میدمند را نقش بر آب نمود. مسائل اخیر نشان داد که نسبت دادن بسیاری از سیاستها، تصمیمات و افکار و اندیشههایی که اصولگرایان در رابطه با احمدینژاد نمیپسندیدند به جریانی به نام «جریان انحرافی» خیلی از پایه و اساس محکمی برخوردار نبود.
یک بخش از اصولگرایان که ما آنان را بیشتر به نام اصولگرایان سنتی میشناسیم، مدتها بود که به خطایی که در رابطه با دولت پی برده بودند و عملا دیگر با او کاری نداشتند. بهخصوص بعد از ماجرای 11روزه در اردیبهشتماه سال گذشته آنان دیگر از وی حمایت نکردند. بالاخره دشوار بود که رئیسجمهوری را که این همه روی وی سرمایهگذاری کرده بودند، اذعان نمایند که آنطور که میخواستیم، نشد. سیاست اصولگرایان در برابر احمدینژاد تغییر پیدا کرد به سیاست سکوت، مدارا و صبر و انتظار تا اینکه دورهاش به پایان برسد. اما گروه دیگری از اصولگرایان همچنان با احمدینژاد ماندند.
این دسته از اصولگرایان که ما آنان را به نام «جبهه پایداری» میشناسیم، احمدینژاد را روح و جسم و قلب جریانی میدانند که از آن به نام «گفتمان سوم تیر» (سوم تیر 84 که احمدینژاد با شکست آقای هاشمی با 17 میلیون رای به ریاستجمهوری انتخاب شد). طرفداران «گفتمان سوم تیر» به احمدینژاد بهعنوان قهرمانی مینگرند که تلاش دارد تا بهزعم آنان ارزشهای اصیل انقلابی را همچون سادهزیستی، عدالتمحوری، خدمت به محرومان، مبارزه با اشرافیت، اتخاذ موازین انقلابی در برابر غرب در عرصه بینالمللی، صدور انقلاب و ارزشهای از این دست را یکبار دیگر احیا نماید.
ارزشهایی که بهزعم اصولگرایان، بالاخص «جبهه پایداری»، در نتیجه 16 سال ریاستجمهوری هاشمی و خاتمی بسیار کمرنگ شده بودند. بهجز عرصه بینالمللی که ظرف 7 سال و نیم گذشته دشمنی ایران با غرب و بالاخص با اروپا و آمریکا ابعاد به مراتب جدیدی پیدا نمود، در سایر عرصههای دیگر «گفتمان سوم تیر» نمود عینی نیافت. در عین حال اصولگرایان بسیاری از واقعیتهای امروزی جامعه ایران را هم نمیتوانند نبینند.
لذا به جای پذیرش این واقعیت که سیاستهای کلان اصولگرایان از تیر 84 تاکنون موفقیت در حد انتظار را نداشته است، برخی سعی کردند مسائل مبتلابه را به نام «جریان انحرافی» معرفی کنند و هر سیاست، تصمیم و موضعگیری که برخلاف نظر آنان بود را به پای «جریان انحرافی» نوشتند. اما به تدریج و از مدتها قبل این روند دیگر مثل سابق خریداری نداشت. در قریب به یک هفتهای که داستان تقاضای بازدید احمدینژاد از زندان اوین مطرح شده، برای نخستینبار اصولگرایان دیگر اشارهای به «جریان انحرافی» نمیکنند و دیگر نمیگویند که جریان انحرافی و حلقه نزدیک به دولت مسبب بهوجود آمدن این مساله شده است.