به فاصله دو روز پس از انتخابات 6 نوامبر در آمریکا و باقی ماندن اوباما در کاخ سفید، سیاست واشنگتن درباره جمهوری اسلامی ایران در دوره جدید- که البته از قبل نیز قابل پیش بینی بود- عیان و نمایان گشت.
عصاره اصلی این سیاست بر این گزاره استوار است که سیاست ها و برنامه های «آقای تغییر» درباره ایران تغییر نخواهد کرد.
هرچند دولت آمریکا چهار سال پیش و در ابتدای ورود اوباما به کاخ سفید اعلام کرد که درباره ایران، استراتژی به اصطلاح قدرت هوشمند(ترکیبی از قدرت نرم و سخت) را به کار خواهد بست اما مشکلات و بحران های اقتصادی و افول سیاسی آمریکا منجر به آن شد که این استراتژی به استراتژی به اصطلاح تحریم های هوشمند تنزل پیدا کند چرا؟ علت روشن بود آمریکایی ها فهمیده بودند به کارگیری گزینه قدرت سخت- بخوانید گزینه نظامی- علیه ایران اسلامی امکان پذیر نیست.
از همین روی، اذعان تحلیلگران و رسانه های آمریکایی به توانمندی های دفاعی جمهوری اسلامی و پیامدهای غیرقابل پیش بینی حمله احتمالی به ایران، تصویر شفافی را در مراکز و کانون های تصمیم گیری واشنگتن به وجود آورده بود. به عبارت دیگر؛ مراکز اصلی تصمیم گیری های حساس و خطیر آمریکا نمی توانست شواهد و قرائن آشکار که از سوی منابع داخلی و رسانه ای نیز به بیرون درز پیدا می کرد را انکار نمایند. بنابراین نیمه ای از استراتژی دولت اوباما درباره قدرت سخت در برابر ایران در حالی مطرح می شد که واقعیات موجود این اقدام را شدنی نمی دانست.
از میان حجم انبوه کدها و گزارش های مستند می توان به گزارش روزنامه نگار کهنه کار نیویورک تایمز اشاره کرد که به خاطر اهمیت به کتاب نیز تبدیل شد.
استفان کینزر که استاد دانشگاه نورث وسترن آمریکا هم بود براساس مستندات غیرقابل خدشه چهار سال پیش نوشت؛ «ایران یکی از سه ضلع مثلث قدرت در قرن 21 است.»
بعدها و در زمان دولت اول اوباما مجله «تایم» نیز خط بطلان بر هرگونه گزینه نظامی احتمالی علیه ایران کشید.
مجله تایم در گزارش خود اعتراف کرد چهار عامل اصلی یعنی 1- نفت 2- تنگه هرمز 3- توانایی نظامی و موشکی و 4- قدرت نیروی هوایی ایران، گزینه نظامی علیه این کشور را متوقف کرده است.
نکته ای که اینجا باید بدان اشاره کرد این است که همین واقعیات درباره بایگانی شدن گزینه نظامی علیه ایران است که طی یک سال گذشته اوباما مدام ادعا می کرد؛ «همه گزینه ها روی میز است»! زیرا تلاش داشت تا در فضای رسانه ای- و نه در فضای واقعی- وانمود کند که نیمه سخت استراتژی واشنگتن درباره ایران توخالی نیست. اما آنچه که در نهایت طی 4 سال گذشته دولت اوباما در مواجهه با ایران اسلامی برگزید پروژه تحریم ها بود.
اکنون نیز دو روز پس از انتخابات جدید آمریکا، تحریم های جدیدی بر ضد جمهوری اسلامی ایران از سوی کاخ سفید اعمال می شود. پنجشنبه گذشته، دولت اوباما به طور تلویحی اعلام کرد که قصد ندارد به دنبال انتخاب مجدد اوباما، فشار تحریم ها علیه کشورمان را کاهش دهد.
گفتنی است؛ در دور جدید تحریم های آمریکایی علیه ایران چهار مقام و پنج موسسه و نهاد ایرانی تحریم شده اند.
طرفه آنکه ویکتوریا نولند سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در حالی این تحریم ها را علیه ایران اعلام و تشریح می کند که وی علت این تحریم ها را مسایل حقوق بشری جا می زند و مدعی می شود؛ «این اقدامات در راستای تعهد آمریکا برای مقابله با سوءاستفاده مقامات ایران علیه شهروندان انجام شده است!
درباره تحریم های جدید آمریکا علیه ایران که در پی انتخاب مجدد اوباما صورت گرفته است، نکاتی قابل اعتناست؛
1- آمریکایی ها در مواجهه با ایران یک گزینه پیش روی دارند و آن گزینه تحریم های ضد ایرانی است. بنابراین تبلیغ و برجسته سازی رسانه ای این موضوع برای نفوذ در افکار عمومی که «همه گزینه ها روی میز است» تنها یک بلوف است و آنچه عینیت دارد این است که «همه گزینه ها» ناظر بر «تحریم»ها است.
2- تداوم سیاست تحریم های ضد ایرانی از سوی اوباما نشان داد که او و دولتش قصد ندارند در مواجهه با ملت بزرگ ایران «اعتمادسازی» کنند و حقیقت و جان مطلب همان نکته ای است که پیش از همه رهبر بصیر انقلاب چهار سال پیش هوشمندانه دریافتند و حکیمانه به سیاست دست چدنی اوباما که درون دستکش مخملین پنهان شده است، اشاره کردند.
از سوی دیگر؛ اوباما در چهار سال اخیر با پیش کشیدن تحریم هایی که مستقیماً مردم ایران را نشانه گرفته است ثابت کرد دست دراز او برای مذاکره با ایران یک فریب است و پشت پرده آن چنگال خونین کاخ سفید است که به دست درازی به حقوق ملت ها عادت کرده است.
3- تحریم های جدید آمریکا در دولت اوباما به بهانه موضوعات و مسایل حقوق بشری نشان می دهد سیاست مرموزانه و مزورانه کاخ سفید در پی آن است تا علاوه بر بهانه ای به نام «برنامه هسته ای ایران» و پرونده سازی علیه کشورمان در مجامع بین المللی، اینک این سیاست خبیث و توطئه آمیز را به موضوع حقوق بشر کشانده و در این باره هم علیه ایران، پرونده سازی نمایند.
این در حالی است که طی 4 سال گذشته اوباما کارنامه سیاهی در نقض حقوق بشر در آمریکا داشته است و حتی زندان گوانتانامو با آن همه فجایع و جنایات بسته نشد و سرکوب معترضان جنبش 99 درصدی وال استریت و نقض فاحش حقوق شهروندان به آن سیاهه افزوده شده است.
4- همچنین ژست دولتمردان اوباما در پی تحریم های جدید علیه ایران با بهانه حقوق بشری و دفاع از حقوق شهروندان کشورمان[!] در حالی است که جناب اوباما سه سال پیش در اقدامی مداخله جویانه و گستاخانه جانب اغتشاشگران و آشوبگران را گرفت و توده های میلیونی مردم ایران را نادیده گرفت. آیا اوباما یا ویکتوریا نولند یا هر مقام دیگر کاخ سفید کم حافظه شده اند که چطور در جریان فتنه آمریکایی-اسرائیلی سال 88 از جماعتی اغتشاشگر و آشوب طلب صریحاً حمایت کردند و اکنون در نفاقی ناشیانه سخن از حقوق شهروندان ایران به میان می آورند؟!
5- آیا تحریم های یکجانبه و غیرقانونی اوباما و دولت او که طی 4 سال گذشته بارها و در ابعاد مختلف علیه ایران به صحنه آمده است مصداق بارز نقض حقوق ملت و مردم ایران نیست؟
بی شک این تحریم ها که فاقد وجاهت حقوقی بوده و حتی در تضاد با منشور ملل متحد و قوانین بین المللی است و مستقیماً مردم ایران را نشانه گرفته است از حافظه مردم کشورمان پاک نمی شود که اکنون بتوانند برای انحراف افکار عمومی، ادعای واهی دفاع از حقوق شهروندان ایران را پیش بکشند.
آنچه محرز است و جای کمترین تردیدی در آن وجود ندارد این است که نفرت مردم ایران هر روز از سیاست های آمریکا بیشتر شده و در 4 سال گذشته اوباما منفور مردم ایران بوده و هست و تداوم سیاست های او -از جمله تحریم های جدید- بر نفرت مردم کشورمان از دولت اوباما خواهد افزود.
6- دولت اوباما در 4 سال قبل شدیدترین و سنگین ترین تحریم ها را علیه ایران به تصویب رسانده و از اول ژوئیه تحریم نفتی ایران را نیز اعمال کرد.
در 4 سال جدید اوباما تلاش خواهد کرد تا اثرگذاری این تحریم ها به سمت و سوی مسایل اقتصادی ایران و ساختار حقوقی نظام کشیده شود تا در وهله اول «نارضایتی اقتصادی» شکل بگیرد و بعد به این آرزو دل بسته تا از بذر نارضایتی اقتصادی، «نافرمانی مدنی» حاصل شود و در نهایت تضعیف ساختار حقوقی نظام را پیگیری نماید اما طرفی نخواهد بست چرا؟
پاسخ این پرسش به این موضوع برمی گردد که تحریم ها این قابلیت را ندارد که بتواند سناریوها و ترفندهای مورد اشاره را متحقق سازد.
سهم تحریم ها در بروز مشکلات اقتصادی را نمی توان نادیده گرفت ولی عوامل و متغیرهای دیگری لازم است تا دولت اوباما بتواند بر دیوار تحریم ها، یادگاری بنویسد اما ساختار امت- امامت در نظام جمهوری اسلامی و دیده بانی رهبری و بصیرت ملت این اجازه را نمی دهد و تغییری در ناکامی «آقای تغییر» در مواجهه با ایران طی دوره جدید رخ نخواهد داد. مخصوصا آن که آمریکا و متحدانش در اروپا از بحران شدید و شکننده اقتصادی و نافرمانی های همراه با شورش مردم علیه نظام سرمایه داری رنج می برند و در یک چالش فرسایشی، قبل از آن که با تحریم های وضع شده ایران اسلامی را در تنگنا قرار بدهند، خود به نقطه پایان نزدیک خواهند شد. این واقعیت را امروزه به وضوح می توان در ارزیابی ها و بررسی های مراکز استراتژیک غرب مشاهده کرد، ضمن آن که آثار بیرونی آن نیز در ابراز نارضایتی عمومی و شرایط سخت اقتصادی و مالی حاکم بر آمریکا و متحدانش به آسانی قابل دیدن است.